اصول و انضباط در امر تيمداري همانقدر برايش مهم بود كه احترام به بزرگتر، مبادي آداب بود و در همه حال از دايره ادب خارج نمي شد،حتي در روزگاري كه او را از ورزش سايپاكنار گذاشتند.
عشقش سايپا بود. براي ورزش سايپا در همه رشته ها منشاء اثر بود. شادي را با مجموعه كاركنان سايپا تقسيم مي كرد ولي غم را در خلوتش شريك مي شد. با آنکه دلی پردرد داشت، اما سخن به گلايه نمي گشود، حتي روزهايی كه واليبال و كشتي و وزنه برداري و... راكمتر يك يكسال در سطح كشور زبان زد و مدعي کرد.
اهل دل بود و عشقش را با اشكان تقسيم مي كرد كه روي ويلچر چشم انتظار بازكردن درب خانه توسط پدر بود.
مرتضي قنبرپور بال كشيد، پرواز كرد و به سوي معبودش شتافت. اما اشكان را تنها گذاشت؛هم اشكان را هم سايپا را.
با آنكه بعد از دوره بازنشستگي و در سن ٦٠ سالگي از باشگاه سايپا و مديران آن انتظار قدرداني ساده داشت، سكوت كرد.
با آنکه مي ديد براي چندمين بار تيم فوتبال سايپا را روانه ليگ دسته اول كردند.
انگار تنها نجات دهنده سايپا از ليگ دسته اول است، چون با ورود بهنام ابوالقاسمپور به مجموعه مديريتي باشگاه سايپا -اين شاگرد خلف و دريا دل -دوشنبه گذشته با دعوت از بنيانگذار سايپا بنا داشت حق مطلب را ادا كند. اما اجل مهلت نداد.
آقا مرتضي رفت. اما اين بار روي دستان سايپا يي ها و با دور افتخار؛ اما چه دور افتخار دير وقتي چرابه وقت پرواز؟
قنبرپور روز جمعه بيستم اسفند ماه در آرامستان نام آوران با دلي پر از درد اما نفسي مطمئن و قلبي آرام به خاك سپرده شد.
روحش شاد، يادش گرامي، نامش جاودانه.