درک این حقیقت چندان دشوار نیست که گذاشتن مته به خشخاش خصومت و گشودن گره به دندان خشم جای آنکه سرانگشتان تدبیر در کار آید، چاره کار نیست.خوب یا بد، عزیزی متعلق به خانواده کشتی و سال هایی بس طولانی در کسوت قهرمان ملی، رییس هیات و خدمتگزار ورزش آنچه در توان داشته در طبق اخلاص نهاد و اکنون جایی که می بایست مزد زحمات خود را بگیرد چنین مورد کم لطفی و بی مهری واقع می شود. چگونه است زمانی که در صف اول حامیان رییس کنونی فدراسیون بود و برای کسب کرسی ریاست وی، هر چه در توان داشت به کار گرفت مورد تشویق و تایید بود اما آنگاه که سر از چنبره اطاعت پیچید به دشمنی و عداوت متهم شد؟ چه بسا او هم در طول دوران خدمت اشتباهاتی داشته، انصاف داشته باشیم کدام مجری و مسئول از خطا و اشتباه مصون بوده که او را مصون از هر خطا و اشتباه بدانیم؟
شاید عبدالله عزیزی می پنداشت به واسطه نقش مهمی که در انتخابات فدراسیون کشتی ایفا کرده گزندی متوجه او نخواهد بود، عافل از اینکه رفتار مدیریتی قبل و بعد از انتخابات رییس فدراسیون با معیارهای مرسوم و متداول قابل سنجش نبوده و نیست. در سایه چنین فضایی احتمال بروز اختلاف بین وی و عبدالله عزیزی گریز ناپذیر می نمود و در نهایت کار به جایی رسید که رییس هیات تهران به یکباره عزل شد تا جای تردید باقی نماند که کشتیبان را سیاستی دیگر آمده است. بر این اتفاقات و اختلافات یک نام بیشتر نمی توان نهاد و آن خودزنی است. اقتدار و عظمت کشتی زمانی نمود پیدا می کند که بزرگان این ورزش تکریم و احترام را سرلوحه کار خود قرار دهند. پیشکسوتان را قدر نهند و زحمتکشان را بر صدر نشانند. اتهام زدن به همدیگر و یار جمع کردن از غیر جامعه گوش شکسته برای شکستن حریف در قاموس کشتی جایی ندارد. اقدامات و مرافعاتی از این دست جز آنکه ورزش اول را در نظر عموم بی مقدار جلوه داده و دود این هیزم تر، چشم ها را بسوزاند چه حاصلی می تواند داشته باشد؟
این مقدار گفتیم تا یاران موافق و همراهان یکدل به خود آیند و به یک دستمال بی مقدار، قیصریه را به آتش نکشند. امروز اگر قرار باشد عبدالله عزیزی و امثال او را که روزی با رای مجمع مصدر کار شدند به زر ناسره بفروشیم چه اطمینان داریم فردا این غائله بر سر خودمان آوار نشود و به عقوبت گناهی که مرتکب شده ایم به طعن و نکوهش آیندگان گرفتار نیاییم؟
سخن بر سر فرد یا نام و نشان خاص نیست بلکه حرف بر سر منشوری است که قاموس پهلوانی با آن معنا پیدا می کند. باب اول این کهنه کتاب به فتوت و مردانگی اشاره دارد. واژگانی که شوربختانه در گذر ایام رنگ باخته و زنگار گرفته اند. دریغا آنان که باید در کشاکش دهر دست فتاده ای برگیرند به طرفه العینی فتاده ای را پای می زنند و فرو می کشند و کسانی که زمانی زبان به تمجید می گشودند خاموش شده اند. دیگران باید به هوش باشند اگر امروز با فرد سرد و گرم چشیده و قهرمان پیشکسوتی چون عزیزی چنین رفتار می شود چه بسا فردا نوبت آنان فرا خواهد رسید تا به سهولت هر چه تمام برکنار شوند بی آنکه قدرت دفاع و مقاومت پیدا کنند.
نویسنده: کاظم محمدرضایی