پنجشنبه نهم فروردین ماه

این گردن از مو هم نازک‌تر شد

مراسم بزرگداشت زنده یاد پرویز ابوطالب سوای اقبال جالب توجه بزرگمردان فوتبال، یک ویژگی دیگر هم داشت و آن متفق القول بودن و درددل کردن موسپیدان مبنی بر بایکوت تیمهای ریشه دار و بی اعتنایی به معلمان سازنده بود و این پاشنه آشیل ورد زبان همه شده بود.

با هر میهمانی که گپ می زدیم، بحث داغ خدمات ارزنده ابوطالب ها، رویین دل ها، فرامرزی ها، مهرابیان ها، سالیا ها، رضوی ها، دهداری ها، وطندوست ها، سپهسالاری ها، عسگر زاده ها، فروتن ها، حبیبی ها، سالمی ها، پناهگر ها، فکری ها، خشکباری ها و... بود. به راستی چرا تیمهای سازنده دیگر محلی از اعراب ندارند و از همه بدتر اینکه چرا یادی از این معلمان نمی کنند؟! نباید کوچکترین تردیدی به دل راه داد که فوتبال ما در دوره طلایی مدیون و مرهون این بزرگمردان است. معلمانی که بدون چشمداشتی و در پرتو عشق وافر به حرفه معلمی به لیگ تخت جمشید رنگ و لعاب دادند و با بالندگی این مسابقات و همچنین نگاه ویژه به فوتبال پایه ای، اسباب فروغ تیمهای ملی ما را در رده های مختلف سنی فراهم کردند. متاسفانه ناکارایی ها و پول سالاری انقدر در لایه های فوتبال ما رسوخ کرد که سازندگی کم رنگ شد و تیمهای سازنده یکی پس از دیگری رفتند تا کشکشان را بسابند. نه تنها از تجارب گرانسنگ مربیان کارکشته استفاده نشد، بلکه فضا را برای حضور این بزرگمردان فراهم نشد که این اهمال کاری آنها خانه نشینی را ترجیح دهند و قید فوتبال را بزنند. در واقع با مبالاتی تمام قد، هم این ذخایر ارزشمند را منزوی کردیم و هم اینکه کورسوی امیدی هم برای تیمهای ریشه دار نداشتیم و اینکار موجب گشت گردن باشگاههای سازنده از مو هم نازک‌تر شود. نتیجه این "بد تا کردن" باعث شد نفس کشیدن هم غیر ممکن شود و در این فضای ملتهب راه آهن، بانکملی، آرارات، هما، پاس، تهرانجوان، شاهین، برق و تیمهای دیگر قید تیمداری را بزنند و بروند پی کارشان. نباید هم تعجب کرد در این اوضاع و احوالی که پول بی حساب و کتاب و ریخت و پاش های عجیب و قریب حرف نخست را می زند، تیمهای یادشده بتوانند به حیات خود ادامه بدهند. قبول داریم که تیمهای پرطرفدار و نام آشنای پایتخت یا دیگر بزرگان شهرستانی تنور لیگ برتر را گرم نگه داشته و با اقبال عمومی مواجه می‌شوند ولی دلیلی ندارد که افراط و تفریط کنیم. به این صورت که وزارت ورزش و کارخانجات صنعتی سرکیسه را شل کنند اما دیگر تیم‌ها بویژه باشگاههای سازنده نای حرکت کردن نداشته باشند. بهرحال، هرچه گفتیم و نوشتیم افاقه ای نکرد. چون از خرشیطان پایین نیامدند و آشی که آقایان پختند آنقدر روغن داشت تا آنهایی که آه در بساط نداشتند فرار را بر قرار ترجیح بدهند. آخرش هم یک پارچ آب رویش خوردند و این ضرب المثل قدیمی را در ذهنمان متبادر کردند ... تو را بخیر و ما را به سلامت.