اتحاديه فوتبال سال هاست تلاش دارد تا ساختار فدراسيون فوتبال را در قالب نهادي مردمي اصلاح كند.
بماند كه در ادوار مختلف نسبت به مواضع اتحاديه مخالفت هايي وجود داشت، اما الزامات فيفا فدراسيون را مجاب كرده تا تغيير ساختار محقق شود.
تغيير اساسنامه كه سمت و سوي آن استقلال فدراسيون است، انجام شده و بايد مبادي ذيصلاح نظير مجلس شوراي اسلامي آن را در صحن علني تصويب كند. معطل ماندن اين ماجرا شبهه برانگیز است! زيرا تاييد اساسنامه فدراسيون فوتبال به عنوان يك نهاد غير دولتي مستقيما ساختار وعلل تشكيل وزارت ورزش به عنوان هلدينگ ورزش كشوررا زير سوال خواهد برد. پس طبيعي است نسبت به اين موضوع بايد تامل کرد.
سوال اين است بازه و توازن اين تامل چه ميزان بايد باشد؟
آيا مي توان اين احتمال را متصور بود كه فضاي فشار يا بعضا معامله گري در اين فرآيند رخ خواهد داد؟
قصدم اين نيست كه راي استيناف درباره گل گهررا به مسير تصويب خواهي اساسنامه در مجلس ربط بدهم اما دوستي ديرينه مدير عامل باشگاهي كه از محكوميت گل گهر منتفع خواهد بود با رئیس مجلس مي تواند هر شائبه اي را دامن بزند!
به راستي ربط اساسنامه فدراسيون با حكم محكوميت گل گهر و پيش گرفتن امتياز استقلال نسبت به پرسپوليس در خارج از مستطيل سبز چيست؟ چه کسانی پاسخگوی این سوالات خواهند بود؟
استقلال تيم بزرگي است، ميليون ها طرفدار دارد، چه دليلي دارد براي قهرماني همان راهي را طي كند كه از پاس در يادها مانده است.
نویسنده: مجيد سعيدي