جمعه دهم فروردین ماه

ما کجاییم و دنیا کجا؟!

ماههاست کل ورزش کشور به دلیل شیوع ویروس کرونا تعطیل شده. این وضعیت کم و بیش در جهان نیز حاکم است با این توصیف که خارجی ها در شرایط آرامش فعال بسر می برند و دست از تلاش و کوشش برنداشته اند اما ما آرامش توام با رکود و سکون را تجربه می کنیم.

به عبارت روشن دنیا در فضای تاخت و تاز ویروس کرونا اگر امکان فعالیت ورزشکاران را ممنوع کرده اما فعالیت های پژوهشی و علمی خود را تعطیل نکرده اند اما به جرات می توان گفت برخی از روسای فدراسیون های ما هر دو بخش را به تعطیلی کشانده و صرفا با جدیت در پی تحکیم پایه های ریاست خود برای دوره های آینده تلاش می کنند. بنگرید به انتخابات هیات های استانی و جدیتی که به منظور همسان سازی صورت می گیرد! در واقع آنان به جای برنامه ریزی جهت موفقیت های آینده رشته ورزشی تحت حاکمیت خود به موقعیت فردای خویش می اندیشند حال آنکه در این شرایط می شد از فرصت های زیادی که وجود دارد به نحو مطلوب استفاده کرد. فرصت برنامه ریزی، فرصت مطالعه و بازنگری، فرصت پژوهش و فرصت های متعدد دیگر که دستگاه ورزش علی الخصوص برخی فدراسیون ها بکلی از آن غافل اند. در همین راستا کمیته ملی المپیک گام هایی برداشته و اقداماتی صورت داده اما دریغ از وزارت ورزش که اصولا در وادی دیگری سیر می کند وزیر محترم به جای آنکه بر مجموعه های زیر دست خود و فدراسیون ها نظارت داشته باشد بیشتر به فکر خنثی کردن پروسه احتمالی استیضاح خود است تا اینکه نگران آینده ورزش و بازی های المپیک ۲۰۲۱ باشد.شاید او بهتر از هرکسی می داند به احتمال فراوان تابستان آینده مسئولیتی در ورزش نخواهد داشت بنا براین دلیلی و انگیزه ای برنامه ریزی بلند مدت ندارد .سلطانی فر شانس آورد که المپیک ۲۰۲۰ به تاخیر افتاد و گرنه چه بسا ممکن بود عنوان ضعیف ترین مسئول تاریخ ورزش را به خود اختصاص دهد چرا که طی دوران مسئولیت وی هر کجای ورزش را که مورد کند و کاو قرار دهیم آثار گرانبهایی یافت نمی شود و اقدام قابل اعتنایی به چشم نمی خورد که بتوان از آن به عنوان نقطه عطف یاد کرد.از کشتی که عنوان ورزش اول کشور را یدک می کشد گرفته تا برخی رشته های پرمدعا همه از مشکلات مالی و آینده مبهم سخن به میان می آورند. حکایت فوتبال هم که مثنوی هفتاد من کاغذ است و حاشیه های بی شمار خود را دارد. تحت این شرایط وقتی صحبت از رنگ تدبیر در برخی فدراسیون ها به میان می آید بیشتر به بیان طنز و مطایبه شباهت دارد تا اینکه با واقعیت انطباق داشته باشد. نویسنده: احمد دباغ