جمعه دهم فروردین ماه

عیادت از یک پیشکسوت فوتبال

روزی جوان بود و توانا، روزی دانا بود و همراه ،، روزی وفادار بود و در عمل به تعهد، کوشا و از ناملایمات روزگار و کم مهری مدیران رنجیده خاطر و ... خودش عطا، بود ولی عطای ترحم مدیران را به لقایشان بخشید.

در فشار از تحمل درد و رنج روزگار ......... دو بار سکته کرد و پس از تلاش پزشکان ، مصرف‌دارو‌ ، و یک سال اقامت اجباری در بیمارستان ، اینک متوسل به الطاف خدا که در مهربانی اش شک نیست ، در منزل ایام و دوران نقاهت را می گذراند و........ او عطا،الله غلامی ، جوان ارزشی و متعهد دیروز هست که دو سال پیش دچار سکته مغزی ، قلبی و در پی آن بستری در مراکز درمانی و اینک ........ شاید علاوه بر تحمل آلام ودرد بیماری ، عمو عطا،‌ را کم توجهی مدیران خصوصآ مدیران ارزشی و ورزشی شهر آزار می دهد ،، عمو عطا، سالها برای تثبیت ، تداوم و تقویت ارزشهای دینی پرچمدارو پیشگام بود و بیش از ده سال در سنگر ورزش با لباس فوتبال شهر در مسابقات استانی در جام های تخت جمشید و قدس برای آمل و مازندران افتخار آفرید و شاید که نه ( حتمآ ) تنی چند از مسئولان ارشد اداری و ورزشی ، امروز خود را مدیون فداکاری دیروز عطا، باشند و.......... تا اینکه دکتر فضل الله باقرزاده ( نایب رئیس کمیته بین المللی المپیک ایران و رئیس فدراسیون شمشیربازی ) از همرزمان و همبازیان دهه ۵۰ و ۶۰ عمو عطا، در یک حالت متعهدانه و نوع دوستانه ، البته بدون فیس و افاده به آمل آمده و با همراهی دکتر پهلوان ( رئیس اداره ورزش آمل ) ‌ حاج حسین غلامی ( پیشکسوت فوتبال و رئیس هیات شمشیربازی آمل ) علی کرم زاده عمرانی ( خبرنگار و نویسنده مطبوعات ) و.... به دیدار عطا، غلامی رفتند ،،، دیداری که بدون تشریفات رایج و متداول ( شاید هم کاذب ) ،، ولی پر از عشق ، صفا ، صمیمت ، مهربانی و..... بود، هرچند ویروس منحوس کرونا و ضرورت فاصله گذاری اجتماعی مانع از بغل کردن و بوسیدن شد ولی آن لبخند همراه با اشک شوق ،، دلچسب تر از بغل کردن بود ، عواطف و احساسات پاک ، شفاف و صادقانه حاکم بر فضای اطاق دیدار قابل وصف نیست ، همه بدون استثنا، اشک می ریختند ولی می خندیدند ، به این می گویند ( اشک شوق ) و ان شاالله اشکی از چشمی جاری نشود ولی اگر میشود ، اشک شوق باشد، دکتر باقرزاده پس از پاک کردن اشک چشمان با ذکر و تشریح خاطراتی از مسابقات فوتبال و بازی با تیمهای رامسر ، بندرگز ، استقلال ( شاهین و شاهرخ بیانی و......) و ایجاد شور ، شعف ، شادی بین حضار ، از بیماری عمو عطا، پرسید ، که حاج حسین غلامی از جریان بیماری ، روند درمان و عدم برخورداری از خدمات بیمه ایی مناسب برادرش برای دکتر باقرزاده توضیح داد و........ همگی برای سلامت خانواده غلامی ، شفای عاجل عطا، غلامی و....... دعا کردیم .. و اما آنچه برای جمع قابل توجه و احترام بود ، وسعت نگاه ، وفاداری به رفاقت ، عدم فراموشی گذشته و صفای دل دکتر باقرزاده بود ، یک مدیر ارشد ورزشی کشور با چنین دیدگاهی در احساس مسئولیت نسبت به دوست و همبازی قدیمی ، قابل ستایش است. نگارنده معتقد است که در مدت یک ساعت حضور در جمع عمو عطا و خانواده اش، انگار نه انگار عیادت و عرض ادب خدمت بیمار و خانواده اش رفته باشند ! همه بیمار و بیماری را فراموش کرده و عطا، به دهه ۵۰ و ۶۰ برگشت و انگار همین دیروز بود که برای تصاحب توپ تکل سه متری می زد و برای صیانت و حفاظت از ارزشهای انقلابی و انسانی در شهر آمل و شهربانو محله تلاش و کوشش می کند. بارها شنیدیم، گفتیم و باز هم شاید بشنویم و بگوییم که ((مرگ تلخ است)) ‌‌ولی‌من میگویم‌: تلخ تر از مرگ ، تنهایی و تلخ تر از تنهایی ، فراموشی است .... بر همه ما وظیفه و تکلیف است که شرایطی فراهم آوریم تا زحمتکشان و پیشکسوتان ورزش ، تنها و فراموش نشوند ، وقتی می توانیم با یک عیادت و ملاقات ساده و یک ساعته لبخند بر لب بیمار بگذاریم و‌موجب خشنودی و نشاط خانواده اش شویم‌ و بیمار را به سالهای جوانی اش ببریم و در او امید به زندگی و شادابی ایجاد کنیم و به او بگوئیم که : تنها نیست ، فراموش نشده ، و نمی گذاریم تنها و فراموش شود، او خود را باور می کند و روند درمانش تقویت می شود پس این حداقل توجه و توقع را از بزرگان ورزش دریغ نکنیم. خبرنگار: آمل- علی کرم زاده