سه شنبه بیست و هشتم فروردین ماه

با مهدوی کیا هم ناامید شدیم

نزدیک به 50 سال است که فوتبال ما درخششی در پیکارهای پایه نداشته است و پنداری حسرت غیبت در بازی های المپیک وارد ششمین دهه خواهد شد. تیم ملی امید ایران در سه بازی حتی نتوانست یک پیروزی در مرحله گروهی رقابت های قهرمانی آسیا در ازبکستان به دست آورد و دو تساوی برابر قطر و میزبان بازی ها و یک شکست در دیدار با ترکمنستان را به ثبت رساند تا خیلی زود حذف شود و به وطن بازگردد.

وقتی مهدی مهدوی کیا سرمربیگری تیم ملی امید را به عهده گرفت، بعضی ها فکر کردند که این بار می توانیم برخلاف ده ها سال گذشته به موفقیت دست یابیم و برای نخستین بار امیدها زندیه می شود! خیالی خام که گویا یادشان رفته بود که فوتبال ایران خیلی وقت است فقط و فقط به سقف آویزان شده و پایه و اساس را به فراموشی کامل سپرده است. امیدها در سه بازی در تاشکند نشان دادند که سوای دو، سه بازیکن، نشانی برای فردای روشن دیگران وجود ندارد و انگاری این تیم از حداقل هماهنگی و حرکت های قابل اعتماد بی بهره است و گاهی آنچنان اشفته و بی برنامه به چشم می آمدند که به راستی ناامیدی را به هر تماشاگر منتقل می کردند. وقتی هیچ تشکیلات و سازمان قابل قبول برای فوتبال پایه و کشف استعدادهای ناب و پرشمار در فوتبال ما وجود ندارد، بدون شک هم چنان در ناکامی و شکست در صحنه های بین المللی غوطه ور خواهیم بود و استعدادها در بی برنامگی رها خواهند شد.

حرف آخر اینکه فوتبال ما دارای حداقل سرمایه گذاری و برنامه ریزی و بهره گیری از بهترین مربیان در سطح پایه محروم است و تا روزی که آویزان به سقف و حاضری خوری هستیم، بی گمان همیشه شکست و ناکامی را همراه خواهیم داشت.

نویسنده: محمود شهباز