پنجشنبه سی ام فروردین ماه
«یارکِشی» سرشناس ها کار دستمان می دهد؛

اینها در قطر به هم پاس خواهند داد؟!

کی روش که هیچ، امثال کارلو آنچلوتی و مورینیو هم آنقدر باارزش نیستند که بتوان در سایه نام آنها، چشم بر دودستگی در تیم ملی فوتبالمان ببندیم. البته در عین حال نباید از اصل موضوع غافل شویم و به اسم اعطای آرامش به این تیم، مشکلات و معایب غیر قابل انکارش را به فراموشی بسپاریم.

در روزهای اخیر بحث تغییرات احتمالی روی نیمکت تیم ملی حسابی داغ شده و به احتمال فراوان اسکوچیچ رفتنی است، اما در این چند خط به هیچ عنوان قصد پرداختن به درستی یا نادرستی این اتفاق را نداریم و می خواهیم به موضوع دیگری بپردازیم.

مهمتر از این مساله در شرایط کنونی، شکافی است که بین ملی پوشان ایجاد شده، ضمن اینکه اتفاقات روزهای اخیر قطعا از چشمان سرمربی (چه اسکوچیچ بماند چه فرد دیگری بیاید) دور نمی ماند و واکنش هایی از سمت او به دنبال خواهد داشت.

عده ای به سرکردگی سردار آزمون، خواستار ابقای مرد کروات شده اند و گروهی دیگر به رهبری جهانبخش و طارمی، نظری کاملا متفاوت دارند و از رویکرد جناح اول به شدت دلخورند. اگر اسکوچیچ بماند، تکلیف گروه دوم چیست و آنها چگونه با فردی که موافق برکناری اش بوده اند، ارتباط خواهند گرفت؟ اگر مربی فعلی برود و دیگری بیاید، اولی ها چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد؟

با اینکه خیلی از هواداران فوتبال بیصبرانه منتظر بازگشت کی روش به فوتبالمان هستند اما متاسفانه این مربی پرتغالی از ۴ سال قبل مخالفان بسیاری دارد که از ریشه اختلاف ها نیز به خوبی باخبریم و نیاز به بازگویی ندارد.

باز هم تکرار می کنیم، اینکه تغییرات در این مقطع، اصولی و درست هست یا نه، موضوعی نیست که ما بخواهیم به آن بپردازیم، بلکه فارغ از آن به شدت نگران اختلاف و کدورت میان ملی پوشان هستیم که اصلا هم خاطره خوشی از آن نداریم.

هنوز که هنوز است، نقل قول علی دایی بعد از جام جهانی ۲۰۰۶ را از یاد نبرده ایم که عنوان می کرد برخی هم تیمی هایش به او پاس نمی دادند و از حضور او در ترکیب تیم ملی خوشحال نبودند. تیم آن زمان، به شدت از اختلافات و دودستگی میان ملی پوشان ضربه خورد و به هیچ عنوان دوست نداریم این موضوع بار دیگر در تورنمنت مهم و سرنوشت ساز دیگری تکرار شود.

مهدی طارمی در فصول اخیر آنقدر درخشش داشته که اینک در فوتبال دنیا چهره ای سرشناس است. از سوی دیگر سردار آزمون پس از چند سال حضور در اروپا و گلزنی به ابرقدرت های فوتبال قاره سبز، اینک پیراهن لورکوزن را به تن دارد و او نیز از جایگاهی ارزشمند برخوردار است.

این دو نفر دیگر بازیکنان سال های قبل نیستند که در تیم ملی، بی ادعا و بی حاشیه، پشت سر بزرگان حرکت کنند و تابع باشند. آنها در حال حاضر خود را بزرگ تیم می دانند و به نوعی «مدعی» هستند.

حال همین دو نفر، مقابل هم قرار گرفته اند و اولی از دومی دلخور است که چرا بدون هماهنگی او، متنی را از جانب خود در حمایت از اسکوچیچ منتشر کرده و دومی هم به شدت از اولی گلایه دارد که چرا به جای حمایت، موضعی متفاوت اتخاذ کرده و به نوعی او را در فضای مجازی ضایع کرده است.

این ماجرا فقط به طارمی و آزمون محدود نمی شود و تیم ملی بازیکنان مدعی دیگری همچون جهانبخش، بیرانوند، ابراهیمی، عزت اللهی و... نیز دارد. در ترکیب اصلی محتمل تیم برای جام جهانی، یک شکاف و دودستگی وحشتناک وجود دارد که قطع به یقین کار دستمان می دهد. این معضل را چه کسی قرار است رفع کند و اتحاد را به تیم ملی بازگرداند؟

یک سوال...اصلاً اینکه سرمربی تیم ملی بماند یا فلانی بیاید، آیا به بازیکن تیم ارتباطی دارد که به واسطه آن در فضای مجازی جار و جنجال راه بیندازد؟ شاید این که مسئولان با بزرگان تیم جلسه ای خصوصی بگذارند و با آنها همفکری کنند، عجیب نباشد اما استوری گذاشتن در صفحه شخصی و بدون هماهنگی از جانب همگان سخن گفتن، از عجیب هم عجیب تر است.

البته از فوتبالی که یک فدراسیون بلاتکلیف دارد، بیش از این انتظار نمی رود. وقتی تیم ملی عملا به حال خودش رها شده، بازیکنش نیز به خود اجازه می دهد هر عرض اندامی بکند. اینچنین است که این روزها به جای رویاپردازی های شیرین، باید نگران این باشیم که این تیم دوشقه شده در قطر قرار است چه دست گلی به آب دهد.

نویسنده: حامد فرضعلی بیک