پنجشنبه نهم فروردین ماه

...با این فوتبال بی مایه به جایی نمی رسیم

فوتبالی که به شدت تابع نتیجه گرایی است و از جوانگرایی و تحول در ساختار باشگاهی غفلت می کند، نمی توان امیدوار بود و آینده ای روشن برای آن ترسیم کرد.

لیگ پرسر وصدای نوزدهم به درازا کشیده شده است.لیگی فرسایشی،که توقف های پیاپی در آن ،باشگاهها را به زحمت‌انداخته است. ویروس کرونا هم مزید بر علت شد،تا تعطیلات طولانی مدت،معادلات را بر هم زده و مشکلی بر مشکلات قبلی اضافه کند. در سه هفته از بازیهای انجام شده ،آنچه که نمود عینی داشت،دور بودن اغلب بازیکنان از شرایط اولیه،نمایش ناهماهنگ تیمها و دل سپردن مربیان به بازیکنان پا به سن گذاشته و ناآماده بود. در این روزها فقط قیل وقال شنیدیم. اعتراضات دامنه دار مربیان و رسانه ای کردن نظرات مدیران باشگاهها در باره کرونا و پروتکل های بهداشتی بیش از آنکه راه را هموار کند ،باعث تنش و افزایش مسائل روحی و روانی در شاکله تیمهای شد. در این گیرو دار رویکرد مربیان به نتیجه گرایی و عدم اعتماد به جوانان را هم نمی توان مبتنی بر آینده نگری توصیف کرد و راه روشنی فراروی فوتبال باشگاهی قرار داد. در بازی استقلال و تراکتور سازی به وضوح دیدیم که بازیکنان ساکن و ناآماده در زمین جولان می دهند. در اردوی تراکتور مسعود شجاعی یک بازیکن ایستا،کم تحرک بود که بی دلیل در ترکیب جای گرفت. اشکان دژاگه هم در پانزده دقیقه پایانی به زمین فراخوانده شد و اساس حرکت تیم تبریزی را مختل کرد. در خط میانی اکبر ایمانی یک تنه جنگید.پاس داد و در بازی سازی مشارکت کرد.شکاری و آزادی هم با دوندگی کمک حال ایمانی بودند. در اردوی استقلال هم دیاباته با سنگینی وزن روبرو بود. او به بوکسور سنگین وزن شباهت بیشتری داشت تا یک فوتبالیست روپا. قائدی ،دانشگر ،چشمی و کریمی هم با روزهای اوج فاصله زیادی داشتند. این نکته بیانگر بی مبالاتی بازیکنان در تعطیلات کرونایی و عدم نظارت کادر مربیان بر عملکرد آنها می باشد. در اردوی پرسپولیسی ها هم جوانگرایی حکم کیمیا دارد. در خط حمله بی دلیل پول بیت المال را به پای استوکس و اوساگونا ریختند و جفای عجیبی به عبدی و روستایی روا داشتند. در خط میانی هم زمانی که کامیابی نیا محروم و مصدوم شدند،یحیی به ناچار به حسین پور فرصت بازی داد. او نمایشی امیدوار کننده داشت.حیف که فوتبال ما با جوانگرایی بیگانه است. سپاهان هم علیرغم واقع بینی و دور اندیشی قلعه نوعی در احیا بازی گروهی ،هنوز به بلزیکنان پا به سن گذاشته از جمله کیانی و شهباززاده و استنلی ناآماده گوشه چشمی دارد. در شهر خودرو،فولاد ، نفت آبادان و ذوب آهن‌ و... هم این نگرش وجود دارد و آمار پایین حضور جوانان در میادین و معدل سنی بالای نفرات آزار دهنده شده است. در بحث هدایت تیمها هم ثبات و تحکیم موقعیت مربیان را نمی بینیم.این تغییرات پیاپی مربیان، باعث سردرگمی بازیکنان و عوض شدن ریتم و آهنگ تیمی شده است. این وضعیت ناهمگون به روشنی با رفتن استراماچونی و آمدن فرهاد مجیدی در استقلال نمایان است و.. به هر حال با اوصافی که در سطور بالا بدان اشاره شد،تنها می توان به اجرای مسابقات لیگ برتر و معرفی قهرمان ونایب قهرمان دلخوش بود ،بی آنکه از این همه تلاش به دستاورد بزرگی رسید. فوتبال باشگاهی باید آثار کمی و کیفی به همراه داشته باشد. باید از مجموعه اقدامات و تحرکات باشگاهها ،راهی برای احیا و تحول در تیم ملی بیابیم و فوتبال ایران را در میادین بین المللی پرقدرت و کارآمد ببینیم. راهی که اکنون در ‌پیش گرفته ایم درست بر خلاف جریان آب است. انتظار این است که راه و روش باشگاهداری را عوض کنیم و با مهم شمردن آکادمی های فوتبال و اهمیت دادن به فوتبال پایه،باعث تغییر نسل در این رشته شویم.