جمعه سی و یکم فروردین ماه

هیاهو برای هیچ...

انگار نه انگار که کرونای لعنتی بر تاروپود مردم سایه انداخته و کادر پزشکی را در چهار گوشه کشورمان در مخمصه قرار داده است.

در این گیر و دار، لیگ برتر همچنان با تنش و چالش بی پایان بکار خود ادامه می دهد و انواع و اقسام تندخویی و ادبیات خشن بر زبان جاری می‌شود که این عمل نکوهیده دل هر انسان پاک سرشتی را به درد می آورد. یکی از مافیا دم می زند و دیگری تمام کاسه کوزه ها را بر سر داوران می شکند. آن یکی تست های کرونا را شائبه برانگیز قلمداد می کند و دیگری توفیق های پیشتاز لیگ را به حمایت دولتی ها نسبت می دهد. وعده و وعیدهای پوچ و بدنبال آن استعفای پیاپی برخی از مربیان نیز وضعیت لیگ نوزدهم را قوز بالا قوز کرده و ابرهای غیظ حاشیه در آسمان فوتبال ما سایه انداخته که این فضای ملتهب و درد آور ، همه چیز را روی لبه تیغ برده است. خلاصه شهر بدجوری شلوغ شده و رفتار های ناپسند و غیراخلاقی از سوی هواداران در فضای مجازی نیز آش را بدجوری شور کرده است. معلوم نیست که حرف حسابمان چیست و سرانجام این دوئل و غائله بکجا ختم خواهد شد. با این ناهنجاریها که روز به روز بر دامنه آن افزوده می شود، چگونه می توان به لیگ برتر دل خوش بود و فردایی امید آفرین داشت.؟! خروجی لیگ برتر، با این همه پیچیدگی یعنی رها کردن تیر در تاریکی. باید جمع کرد این بساط را، اصلا نخواستیم. آنقدر این فوتبال را لای چرخ دنده ها له کرده ایم که علاقه مندان منطق گرا دوست دارند سر به تن این لیگ بدقواره نباشه. پاکان و دلسوختگان جامعه فوتبال چقدر از خجالت آب شوند و از این لیگ قمر در عقرب خون دل بخورند.؟ کار بجایی رسیده که خیلی ها از این وضعیت آشفته فوتبال دلزده شده و حتی قید تما‌شای بازی‌ها را زده اند. خدا آخر و عاقبت ما را با این فوتبال پرتنش ختم بخیر کند.