سه شنبه بیست و هشتم فروردین ماه

آقا فرهاد، مواظب پوست خربزه باش

اسطوره های فوتبال در هر جامعه ای جزو ذخایر ارزشمند بشمار می روند که در صورت رسیدن به مرز بازنشستگی و نگاه ویژه به قواعد و پارامترهای حرفه ای، می توانند در تحول گرایی نقش مهمی ایفا کنند.

این فرمول در نزد طلایه داران فوتبال حرفه ای به شکل تمام قد رعایت می شود تا محبوبیت آنها پابرجا بماند و بقول ما بزرگانی از این دست در عرصه مربیگری نسوزند . بطور قطع وقتی تفکر حرفه ای غالب باشد، بزرگمردانی که به حرفه مربیگری روی می آورند، با عبور از پروسه های مختلف می توانند به مرز توانمندی و فراست برسند. اگر بخواهیم مثالی بارز بزنیم بناگاه به نام‌هایی چون یورگن کلوپ می رسیم که امروز در صف بهترینهای اروپا و جهان ایستاده است. کلوپ به یکباره و یک شبه محبوب آنفیلد نشد بلکه سالها مرارت کشید و توانست لیورپول را قهرمان اروپا و لیگ جزیره کند. او کارش را با تیم ماینتس و در رقابتهای زیرگروه شروع کرد و موفق شد این باشگاه را به بوندس لیگا برساند و آنگاه در بوروسیا دورتموند آقایی کرد و در نهایت با کله باری از تجربه به قرمزهای آنفیلد آمد. ژاوی کاپیتان اسبق بارسلونا و یکی از اسطوره های بی چون وچرای کاتالان هم اکنون در السد قطر مربیگری می کند. شک نکنید بارسلونا این مرد هوشمند را در آب نمک خوابانده و قصد دارد در زمان لازم او را به نیوکمپ بیاورد و سکان هدایت این باشگاه پرافتخار را به ژاوی بسپارد. مثالی دیگر، حتما استیون جرالد کاپیتان محبوب لیورپول را می شناسید. وی پس از آنکه از دنیای قهرمانی کنار رفت، ابتدا در کادر فنی تیمهای پایه این باشگاه فعالیت خود را استارت زد و سپس سکاندار رهبری کلاسگو رنجرز شد. استیون هم همانند ژاوی در حال تجربه اندوزی است تا در فرصتی لازم به آنفیلد برود و در نیمکت رهبری تیم محبوبش بنشیند. اما اين رویکرد در فوتبال ما اصلا جایگاهی ندارد و بعضا شاهد هستیم که اسطوره های فوتبالمان محبوبیت خود را خیلی زود خرج می کنند. علی کریمی، علیرضا منصوریان، حمید استیلی نمونه بارز قرباني این فضای احساسی و کاملا غلط هستند. حالا هم خوف آن می رود که فرهاد مجیدی در فضای ملتهب و نتیجه گرا به این سرنوشت دچار شود و در صورت عدم کسب نتایج دلخواه به راهی برود که بازگشت ناپذیر باشد. در اینکه مجیدی سرمایه بی بدیل استقلال و محبوبیتش بی‌اندازه است، نباید ذره ای شک به دل راه داد. اما امید می رود که این سرمایه قربانی ناکارایی مدیریت نشود و بر خلاف مدیران گذشته، به او فرصت بدهند تا با تجربه مضاعف تر بتواند تیرش را به هدف بنشاند. از اینها گذشته، کاش طوری مهندسی میشد که فرهاد پله به پله به پیش می رفت و در پرتو دانش رفیع و در اوج بالندگی در نیمکت هدایت آبی ها می نشست. نباید این واقعیت را انکار کرد آنهایی که مسیر را برای ورود مجیدی به استقلال تسطیح کردند، قصد داشتند از مهلکه بدهی های تلنبار شده و هزار و یک مشکل دیگر فرار کنند و اسباب رضایت مندی هواداران را فراهم کنند. . غافل از اینکه در صورت عدم موفقیت استقلال، همین آقایان نسخه مجیدی را خواهند پیچید و کاسه کوزه ها را بر سر او خواهند شکست. در فرهنگ کاملا غلط "نتیجه گرا" که برنامه های راهبردی و درازمدت محلی از اعراب ندارد ، این دسته از مربیان جوان بسان گوشت قربانی می مانند ولی این مدیران هستند که مرغشان همیشه یک پا دارد و هیچگاه سین جیم نخواهند شد.