شنبه یکم اردیبهشت ماه

تغییر رویه فکری و ذهنی نیاز اول استقلال

فرهاد باید تکلیف خود را با بازیکنان و مدیران باشگاه روشن و بنای جدیدی را در استقلال پایه ریزی کند، ثبات تیمی، صبوری و تغییر رویه در کادر فنی و ترکیب آبی ها به شدت احساس می شود.

استقلال از سه بازی قبلی خود برابر تراکتورسازی،نفت آبادان و نساجی ۵ امتیاز کسب کرده است. انتظار هواداران برد هر سه بازی و ماندن در کورس رقابتها بود. اگر چه پیروزی برابر تراکتور و نساجی دور از انتظار نبود،اما باید شرایط حاد کنونی را هم مدنظر قرار قرار داد. استقلال جدا از مناقشه با ویروس کرونا و غیبت بازیکنان کلیدی با چالش های دیگری هم روبرو می باشد. استقلال مجیدی باید راه و روش استراماچونی را برگزیده و بر اساس آن شاکله تیمی را اصلاح کند. انضباط گروهی و فردی ،خویشتنداری و دل سپردن به تمرینات منسجم نیاز اول آبی ها است. لذا در گام نخست فرهاد باید شروع کننده این اولویت ها باشد. او باید در تمرینات و بازیها صبوری پیشه کند و با رفتار و سکنات خود ،لزوم تغییر رویه را به بازیکنان و همکارانش انتقال دهد. متاسفانه مربیان ما هنوز فلسفه مربیگری را بدرستی نیاموخته اند.البته نتیجه گرایی و کم تحملی مدیران باشگاهی هم به این موضوع دامن زده است. باید راهی بپیمائیم تا در امور باشگاهی ثبات مدیریتی و حفظ جایگاه مربیان در اولویت قرارگیرد. در لیگ نوزدهم با افزایش چشمگیر تغییر مربیان مواجه هستیم.این قاعده و روش درستی در امور باشگاه داری نیست. مجیدی هم این ترس و واهمه را با پوست و گوشت و استخوان لمس می کند.به همین دلیل در بازیها با پرخاشگری و کم حوصلگی در پی پیروزی است تا جایگاه خود را حفظ کندو... استقلال مجیدی نباید در تله اشتباهات گرفتار شود و داس تغییرات را بدون مطالعه به ریشه تیم بزند. او باید با طراحی ،آینده نگری وشکیبایی این مسیر را بپیماید. در تحلیل گذشته پیرامون اوضاع و احوال استقلال به چند نکته حیاتی اشاره داشتیم و این بار ،چند پارامتر مهم دیگر را یاد آور می شویم که تنها مختص فرهاد نیست. اینکه مربیان ایرانی در انتقال دانش و تجربیات خود ضعیف عمل می کنند و با یاد گیری ،مطالعه و انتقال دانش بیگانه اند و در یک کلام تمرین دهنده های خوبی نیستند. امروز در تیمهای بزرگ و حتی تیم‌ملی، وقتی از لزوم استفاده از مربیان ایرانی صحبت می کنیم،همگان به حضور مربی بدنساز و تمرین دهنده خارجی تاکید می کنند. این نکته از عدم خود باوری و نداشتن تیم قوی در کادر فنی حکایت می کند. موضوع دیگری که در باشگاهها و تیم ملی هم رایج بوده و ما رسانه ایها در مقاطع مختلف به آن دامن زده ایم ،پررنگ کردن مربیانی که در چینش نفرات تبحر دارند و اصولا تمرین دهنده نیستند. شاید علی پروین و امیر قلعه نوعی سرآمد این تفکر غلط باشند که ما را وادار کرده اند در مسیر غلطی طی طریق کنیم. صاحب این قلم اعتقاد راسخ دارد در عصر کنونی این تفکر خریدار ندارد.مربیان ما باید به روز باشند و با مطالعه و فراگیری دانش انس و الفت بهتری برقرار کنند. شاید در مقاطعی این تفکر خریدار داشت که پروین و قلعه نوعی به جای آنکه تمرین دهنده باشند،بازیخوان متبحری باشند و با چیدمان بازیکنان،تیمشان را به پیروزی رهنمون سازند و... امروز باید تغییر رویه داد و راه و روش حرفه ای برگزید. این روش منطقی را کی روش،برانکو و استراماچونی به ما آموختند. بارها در تمرینات دیدیم و در تمرینات تیم ملی ،به وِیژه در باشگاه دینامو مسکو در روسیه مشاهده کردیم که مربی پرتغالی تا چه اندازه در تنوع تمرینات دقت به خرج می دهد. برانکو و استراماچونی هم اینگونه بودند.آنها جدا از اینکه یک تمرین دهنده خاص و آنالیزور ایده آل نشان دادند در علوم روان شناسی هم ید طولایی داشتند. امروز برقراری ارتباط منطقی با بازیکنان و بالا بردن روحیه آنها به لحاظ انگیزشی و روانی از ملزومات کار مربیان است و مجیدی و مجیدی ها باید از این فاکتور موثر بهره بگیرند. بنابراین اعتقاد داریم حمایت همه جانبه از مجیدی و تقویت کادر فنی از نیازهای ضروری استقلال است. مجیدی باید با خرد جمعی و تفکر گروهی حرکت کند،غلط گذشته را اصلاح و یاد گیری و انتقال تجربه را بیاموزد. باید به فرهاد فرصت بیشتری داد و در میدان عمل حامی او بود تا استقلال به روزهای اوج بازگردد.