جمعه سی و یکم فروردین ماه

انتخاب معنادار مربیان

فوتبال باشگاهی و ملی ما، دارای مدیریت اصولی و راهبری سازمان یافته نیست و عمده تصمیمات سلیقه ای و بدون مطالعه دقیق صورت می گیرد و تحلیل درستی پیرامون آن ارائه نمی شود.

این روزها و پس از خبر انتصاب پرویز مظلومی به عنوان سرمربی تیم ملی جوانان، انتقادات فراوانی از سوی کارشناسان و ارباب جراید صورت گرفت. فدراسیون اگر چه جلسات متعددی با مظلومی برگزار کرده ،اما نفیا یا اثباتا در باره حضور قطعی او در تیم‌جوانان صحبتی نمی کند. اینگونه در خفا نگه داشتن مسائل و پرهیز از شفاف سازی، باعث ایجاد ابهام و شائبه در میان اهالی فوتبال شده است. انگار برای تقسیم وظایف،رعایت برخی ملاحظات جناحی و رنگی در اولویت قرار گرفته است. سپردن مربیگری تیم‌نوجوانان به حسین عبدی و حفظ حمید استیلی در مدیریت تیم امید و تصمیم اخیر برای دادن مسئولیت تیم ملی جوانان به پرویز مظلومی دقیقا از این نگاه جانبدارانه و البته رنگی حکایت می کند. باید در سپردن مسئولیت ها چار چوب مشخص و آیین نامه مدون با شرح وظایف کاملا شفاف داشت. مظلومی مربی کاربلد و با تجربه ای است که سالها در فوتبال باشگاهی و ملی خدمات شایانی داشته است،اما او چهار سال مداوم از مربیگری دور بوده و اصولا کار با جوانان را تجربه نکرده است. موضوع استعداد یابی و ظرافت کار با نوجوانان و جوانان ،مقوله مهمی در فوتبال پایه به شمار می رود،که همواره در مدیریت فدراسیون مورد غفلت قرار گرفته است تصمیمات غلط،هدر دادن زمان و استفاده نامناسب از نیروها در پست های کلیدی، موجب ناکامی مستمر تیمهای نوجوانان،جوانان و امید در میادین بین المللی شده است. در امور باشگاهی هم این نقیصه وجود دارد و مربیان با تصمیمات خلق الساعه و شتابزده جابه جا می شوند.در این گیر ودار  نباید پای برخی دلالها و واسطه ها  را  در انتصابات نادیده گرفت. اینکه یک مربی ناهار را با یک مدیر  باشگاه صرف می کند و قول همکاری می دهد،اما شب با مدیر باشگاه دیگر شام را نوش جان کرده و به قول و قرارهای قبلی پشت پا می زند ،از فساد پشت پرده حکایت می کند. متاسفانه اخلاق مداری و حفظ شئونات ورزشی در این رفت و آمدها نادیده گرفته شده و بیش از همه اوضاع به کام دلالها و واسطه ها رقم‌می خورد. رفت و آمدهای پیاپی لوکابوناچیچ و حضور چند باره او در تیمهای متعدد نشانه چیست آیا او بر اساس تجارب و دانش خود در تیمهای باشگاهی حضور پیدا می کند؟ باید پرسید چگونه است که هر بار او را از درب باشگاه بیرون می کنند،چند صباح دیگر عناصری خاص او را از پنجره وارد فوتبال می کنند؟ اگر بر حسب تصادف یک مربی عملکرد خوبی هم داشته باشد،افرادی خاص موظف می شوند مقدمات فراری دادن او را فراهم کنند. نمونه بارز این مدعا مبهم ماندن رفتن استراماچونی از استقلال است که  تا این لحظه دلایل آن روشن نشده است! این مربی کاربلد که بسیار مورد حمایت هواداران قرار داشت با شیطنت عناصر پشت پرده از کشور فراری داده شد تا عده ای خاص به  منافع و مطامع خود برسند و.. بعد از آن هم فرهاد مجیدی جوان‌به کار گمارده شد تا با کوهی از مشکلات دست و پنجه نرم کند. اصولا فوتبال ما با اسطوره کشی و از بین بردن سرمایه ها پیوندی ناگسستنی دارد. مجیدی را  مدیران باشگاه بدون حمایت اصولی به میدان نبرد فرستادند و حالا به وضوح پشت او را خالی می کنند. باید به مدیران باشگاهها گوشزد کرد که کار فنی و اصلاح ساختار یک تیم با یکی دو ماه کار نصفه و نیمه درست نمی شود. مربیگری و سازماندهی امور یک باشگاه فوتبال و آن هم تیمی مانند استقلال نیاز به ثبات و کار منسجم گروهی در یک دوره بلند مدت دارد و.. به هر حال با اوصافی که درسطور پیشین بدان اشاره شد،اعتقاد داریم در امور مدیریت فوتبال باشگاهی و ملی  باید تحول اساسی در نگاه و تفکر مسئولان صورت گیرد. فوتبال ما به انقلاب  و تغییرات بنیادین در مدیریت نیاز داردو قبل از هر چیز باید شایسته سالاری و استفاده مناسب و به جا  از نیروها در پست های کلیدی را در اولویت قرار دهد.

 

نویسنده: رضا صادق زاده