جمعه سی و یکم فروردین ماه

امجدیه، ناله یک زمین قدیمی و پرخاطره ورزش

مقاله ای که می خوانید، نوشته یکی تحصیلکردگان خوب مدرسه عالی ورزش است، بانویی از خانواده استکی ها در استان اصفهان که در ورزش به ویژه وزنه برداری سرآمد هستند. آن چیزی که در این مقاله به نگارش درآمده، نوشته ای از سر احساس مسئولیت پذیری است و ما نیز از یکی دو سال پیش چنین زمزمه هایی را در مورد بخشی از ورزشگاه شهید شیرودی شنیده ایم و ظاهرا اینبار گویا قضیه جدی تر است. امیدوار هستیم مسوولان امر با کنجکاوی و احساس مسئولیت قضیه را پیگیری کنند تا اگر صحت دارد، به واقعیت تبدیل نشود.

آنچه پس از بررسی ‌و جست و جو یافتم، این است که در زمان پهلوی اول به وزیر معارف،فرهنگ دستور خرید زمین در چهار گوشه تهران را می دهد، علی اصغر حکمت وزیر وقت اقدام به خرید زمین در چهار گوشه تهران میکند بزرگترین زمین.. زمین باغ امجد بوده که وسعت این زمین( ۲۱ هزار زرع مربع )بوده که مالک آن مرحوم حاجی مهدی قلی مخبر السلطنه ی هدایت بوده واز قرار زرعی(۳)قران ..این زمین باغ امجد ، همین ورزشگاه (امجدیه-شیرودی) است. امجد السطنه این ملک را ارزان‌تر می فروشد به شرط اینکه این ورزشگاه بنام او «امجدیه» نامیده شود ورزشگاه امجدیه را مهندسی فرانسوی بنام مسیو«سیرو»ساخته و از او خواسته شده به سبک ورزشگاههای فرنگستان این مکان را بسازد. هدف از ساختن این ورزشگاه قوی شدن زورآزمایی وهنر نمایی جوانان بوده، این مکان را «استادیوم» نامیدند به قولی ساخت این استادیوم در سال (۱۳۰۵)آن هم در قلب تهران شروع شد. در جای دیگر آمده این زمین بعنوان زمین فوتبال خریداری شده از امجد السلطنه در سال(۱۳۰۶)‌ ومجلس این خرید را تایید وتصویب کرده. نقل دیگر؛ درسال(۱۳۱۲) شروع ساخت این مجموعه ورزشی بوده. حسین لرزاده می‌گوید: امکان ندارد ساخت این استادیوم اینقدر زمان برده باشد.چون رضاخان آدمی نبود که اجازه دهد ساخت و سازها طولانی شود... به هرحال مهم گشایش این ورزشگاه در مهرماه 1317 بود. اولین مسابقات رسمی قهرمانی ایران رسما در سوم شهریور(۱۳۱۸) برگزار شد. این ورزشگاه دارای زمین چمن، سه استخر، سالن کشتی،زمین‌ها وسالنهای رشته های دیگر است. این مختصری بود درباره تولد امجدیه بعد از انقلاب ۵۷ نام این ورزشگاه به (شهید شیرودی) تبدیل شد. «»اصل مطلب»» الان بیش از ۸۲ سال از عمر این ورزشگاه می گذرد، و گویا دولت در حال فروش و تغییر کاربری این ورزشگاه پیر است. غافل از اینکه این ورزشگاه جزیی از هویت ملی و فرهنگی این شهر وکشور است. خاک این ورزشگاه ارزشمند است. این خاک هویت دارد، آن زمین چمن هویت دارد، گوشه گوشه ی این پیر زمان حرف برای گفتن دارد. شمایی که دائیه ورزش دارید و خود را دلسوز ورزش این مملکت می دانید، چگونه نشسته ونظاره گر هستید. که تن این پیر زمان (امجدیه-شیرودی) را زخمی وخون آلود کنند؟! وبه جای آن پاساژ بسازند، که هویتی ندارد مگر در این شهر پاساژ نیست!؟ یا کشور ما مثل کشور امارات یا ترکیه جذب توریست دارد،؟ونیاز اقتصادی ما ایجاب می کند پاساژهایی در حد بهترین های دنیا بسازیم! در شهر هیچ زمینی نیست وباید ورزشگاه را نابود کنیم. در حالیکه جوان‌ها رو به مواد مخدر می آورند ‌،آلودگی بیداد می کند و نیاز به ورزشگاه برای ساختن و پرورش روح و جسم جوانان لازم است این چه فکری است.!؟ چگونه صدای ناله این پیر را نمی شنوید؟! که فریاد می زند من شاهد اشک‌های شادی وموفقیت فرزندان این ملک بوده ام چگونه فریاد این پیر خسته را نمی شنوید؟! که می‌گوید چه بسا ورزشکارانی پس از باخت درخلوت، گوشه ای در این ورزشگاه اشک ریختند.. وسپس دست بزانوی غیرت گرفته بلند شدن ودو مرتبه با سر افرازی بزمین باز گشته اند وپیروز شده اند. چگونه صدای این پیر خسته را نمی شنوید؟! اگر گوش شنوا ندارید، چشم بینا که دارید؟ بشنوید از تشک کشتی در این ورزشگاه، بشنوید از زمین چمن، بشنوید از تک تک آجرها، ‌صندلی های این ورزشگاه که هر کدام برای خود داستانی از جوانان این مرز وبوم دارند. چه افتخاراتی که جوانان ما در این تکه از خاک وطن بدست نیاورده اند. این شهر نیاز به پاساژ ندارد. پاساژ سازنده فردای فرزندان من و شما نیست. پایه اقتصاد و درآمد را در جای دیگربناکنید. این مکان ««مقدس»»است باید با وضو پا درین مکان گذاشت.شما که می خواستید این مکان مقدس را خراب کنید نام با ارزش این شهید وطن را چرا بر روی امجدیه گذاشتید؟ آیا خجل از روی شهید شیرودی نیستید؟ شهید شیرودی برای ارزشهای انسانی و آب وخاک وطن شهید شده نه برای اقتصاد نه برای «پول» مراقب باشید. چگونه از شهید وطن قدردانی می کنید؟ مگر در این شهر ملک دیگری برای ساخت پاساژوجود ندارد؟ مسئولین محترم ورزش! چرا نشسته اید؟مگر شما از این ورزشگاه خاطره ندارید یا شاید اصلا ورزشکار نیستید؟ و نمی دانید این ورزشگاه برای ورزشکاران چه معنی ومفهومی دارد. من معلم ورزش می خواهم صدای ناله این پیر خسته...( امجدیه شیرودی) باشم،و فریاد بزنم..خراب نکنید! خراب نکنید. بسازید، آباد کنید آنچه هویت ملی ‌و میهنی است وبا ارزش ‌تاریخچه ورزش این شهر واین کشور است آنرا نابود نکنید. شما حق خراب کردن آنرا بدون توجه بخواست مردم ندارید. صدای فریاد من صدای هزاران ورزشکار است که در این مکانی مقدس اشک شادی ریخته اند و زمین وخاک وطن را بوسه من و این ورزشگاه پیر صدای تختی ها، ناصر حجازی ها، تیمور غیاثی ها، قلیچ خانی ها، جلال کشمیری ها و آن ورزشکارانی که مرام و معرفتشان گوش فلک را نوازش می دهد و صدای هزاران، هزار افتخار آفرینانی که غریو شادیهایشان به گوش می رسید که بعضی در قید حیات اند، ‌برخی دیگر در میان ما نیستند، اما بوی مرام ومعرفتشان همچون عطر خوشبو فضای این ورزشگاه پیر را انباشته کرده، وهر رهگذری را بسوی خود می خواند.... این یعنی سمبل وحدت و هویت ملی یک کشور که تمامی آحاد ملت را به سمت و سوی خود می کشاند، ودر زمانیکه اغلب کشورهای صاحب فرهنگ تلاش و اهتمام برای حفظ ونگهداری نشان ها ،سمبل ها و ،هویت فرهنگی وملی خودشان می کنند. چگونه است که ما تیشه بر ریشه هویت و فرهنگ خودمان می زنیم وارزش ها را بی ارزش می کنیم، مگر اینکه عمدی و مغرضانه باشد،غیر از این هیچگونه تفسیری بر آن متصور نیست. نگاه یک معلم ورزش دلسوخته با کوله باری از دردها، رنج‌ها ، و کاستی ها در ‌ راه ورزش این کشور... نویسنده: منیژه استکی