شنبه یکم اردیبهشت ماه
افسردگی در وزارت ورزش

وزير ورزش بر سر دو راهی: بدنامی یا خوشنامی

از سال‌۱۳۳۲ که طرح تشکیل سازمان تربیت بدنی با تأیید و تصویب دکتر محمد مصدق آغاز به کار کرد افراد زیادی در رأس این سازمان قرار گرفتند که هر یک با سلیقه های خاص خود ورزش را اداره کردند اما در بیشتر موارد از کارکنان سازمان تربیت بدنی در پست های مدیریتی کمتر استفاده می‌شد.

می‌گویند دربار شاهنشاهی برای خراب کردن و بدنام نمودن برخی از ""تیمسار ها""به آنها در ورزش مسئولیت می‌داد و از آن روزی که تیمسار ها به ورزش آورده شدند شاید آغازی بود برای پایان دادن به استفاده از کارشناسان ورزش در درون کاخ ورزش.

گرچه بعضی از تیمسارها بسیار موفق عمل کردند و ورزش و زیرساخت‌های ورزشی را رونق دادند اما متاسفانه این رویه بد و نامیمون را از خود به جا گذاشتند که کارکنان و کارشناسان سازمان ورزش به حاشیه رفته و در درون خانه خود بیگانه باشند معروفترین این تیمسار ها که ریاست سازمان تربیت بدنی را به عهده داشت وقتی پسر ""توده ای""اش در یک درگیری مسلحانه در درون غار کشته شد، با پوتین هایش بر"" گور"" پسرش محکم کوبید و نقل است که  "تیمسار ""گفته بود ورزش مرا خراب کرد و پسرم من را نابود.

او هم "سرهنگ ها " را وارد پست های مدیریتی ورزش کرد و فدراسیون ها را هم در بیشتر موارد به " نظامی ها" واگذار کرد و حق کارشناسان و کارکنان سازمان تربیت بدنی را با این شیوه و روش مدیریتی نادیده می‌گرفت.

در اوایل انقلاب هم افراد سیاسی و ورزشی سکان کشتی ورزش را در دست گرفتند و یا این کشتی را به صخره کوبیدند یا سرنشینان این کشتی هرگز از کارشناسان خود سازمان ورزش نبودند.

"داودی های" شمسی و قمری هم نتوانستند موفق عمل کنند تا اینکه یک جوان با تحصیلات ورزشی رئیس سازمان تربیت بدنی شد و درب های نیمه بسته کاخ ورزش را برروی متخصصان ورزشی باز کرد او تقریبا همه معاونین سازمان تربیت بدنی را از جنس ورزش انتخاب کرد.

احمد درگاهی در دوران جنگ تحمیلی با برخی از همکلاسی هایش سازمان تربیت بدنی را سر و سامان داد و تقریبا در همه پست های سازمان از ورزشی ها استفاده کرد البته او نیز به کارکنان و کارشناسان سازمان تربیت بدنی کمتر توجه می کرد ولی به کارگیری غیر ورزشی ها را در سازمان تربیت بدنی به حداقل رسانید.

منزوی شدن برخی از کارشناسان سازمان تربیت بدنی و استفاده از کارشناسان آموزش و پرورش و دانشگاهی اختلاف بین اهالی ورزش را تا بدانجا کشانید که هیات دولت سکان سازمان را به یک متخصص فیزیک هسته ای سپرد. او نیز با تلفیقی از افراد درون سازمان و افرادی از دستگاه های اجرایی دیگر دوران مسئولیت خود را بخ پایان رسانید.

خودزنی ورزشی ها علیه یکدیگر هیچ هیات دولتی را راضی نمی کرد که سازمان تربیت بدنی را به متخصصین ورزش بسپارند و این بار فردی با تخصص مهندسی نساجی و با پیشینه پست وزارت در رأس سازمان تربیت بدنی قرار گرفت.

او همه معاونین خود را از بین متخصصان ورزشی برگزید و در مراکز استان ها هم حداکثر از دانش آموختگان ورزشی استفاده کردسید مصطفی هاشمی طبا ورزش را به اهلش سپرده بود تا خود بتواند تمام توان و انرژی اش را برای کارهای کلان از جمله ساخت ۱۳۷۷ سالن و اماکن ورزشی معطوف کند. او نیز در اوایل به کارشناسان سازمان تربیت بدنی اعتماد نکرد ولی بناگاه هر سه معاون او در نیمه راه او را رها کردند و استعفا دادند. هاشمی طبا در قونیه به من گفتند که برای حفظ کیان ورزش به درب خانه‌ های معاونین مستعفی رفتم ولی آنها برنگشتند.

رئیس سازمان تربیت بدنی با آوردن سعید فائقی یک جرقه‌ای در ورزش ایجاد کرد 'فائقی به مدیران و کارشناسان سازمان تربیت بدنی اعتماد کرد و به همراه سعید کاشفی، محمد مایلی کهن، مرحوم رضا صنیعی و..... و صد البته با مدیریت قوی هاشمی طبا جملگی باعث شدند که سازمان تحت مدیریت مهندس هاشمی طبا موفق ترين دوران تاریخ ورزش ایران را به نام خود ثبت کند اندک زمانی از حضور کارشناسان ورزشی سازمان تربیت بدنی نگذشته بود که ""نظامی ها""نه با دستور فرماندهانشان که با چاپلوسی مدیران ورزشی به ورزش آورده شدند به طوری که در بعضی از زمان ها تعداد ژنرال های درون ورزش از عده‌ای که در پادگان‌ها بودند بیشتر بود.

پس از دوران موفق مهندس علی آبادی و سپری شدن دوران پر تنش دکتر سعید لو کارنامه سازمان تربیت بدنی برای همیشه بسته شد.

هیات دولت وقت آقای دکتر عباسی را به عنوان اولین وزير ورزش در کابینه خود جای داد.

دکتر عباسی هم با استفاده از برخی از چهره های ورزشی دوران خوبی را پشت سر گذاشت. هیات دولت مجددا به یک متخصص ورزشی اعتماد کرد و محمود گودرزی نخستین وزیر متخصص ورزشی بود که هدایت ورزش پرحاشیه کشور را به عهده گرفت در نیمه راه هیات وزیران متوجه شد که در انتخاب خود اشتباه کرده و گودرزی با یک استعفا دستوری کاخ شیشه ای ورزش را با تبعات زیاد برای ورزش ترک کرد نخستین تبعات آن این بود که هیچ هیات دولتی دیگر به متخصصین ورزشی اعتماد نکند و یک چهره شناخته شده سیاسی سومین وزیر ورزش شد. مسعود سلطانی فر با پیشینه مدیریت در جاهای مختلف وارد عمارت ورزش شد.

سلطانی فر با استفاده از افراد ورزشی خصوصآ در معاونت ورزش قهرمانی و استفاده ازکارشناسان و خبرگان ورزش کارنامه موفقی از خود برجای گذاشت در دوران مدیریت او استفاده از افراد سیاسی علی رغم سیاسی بودن خود او، محدود شد.

او با چهره هایی چون دکتر سید نصرالله سجادی، دکتر داورزنی و دکتر علی‌نژاد در معاونت ورزشی موفق شد تا وزارت تحت امرش را به خوبی اداره کند. از افتخارات بزرگ سلطانی فر در دوران وزارتش این بود که برای درخواست های بیهوده و جاه طلبانه بعضی از نمایندگان مجلس هرگز اهمیت و ارزشی قائل نبود.

یکی از امتیازات دیگر دوران سلطانی فر در این بود که با همکاری خوب دکتر صالحی اميری اختلافات دائمی بین وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک را پايان دادند.

با وحدت موقت ورزشی ها فشار به دولت جديد برای انتخاب یک وزیر ورزشی سرانجام دکتر سید حمید سجادی دومین وزیری بود که با تخصص ورزش و تربیت بدنی رأی اعتماد گرفت، گرچه مخالفت کمیسیون فرهنگی مجلس از ابتدای ورود سجادی به عرصه وزارت باعث شده که این کمیسیون لحظه ای او را در این مدت در آرامش نگذاشته و همواره در صدد تلاش‌ برای برکناری او بوده است.

سجادی کلیه معاونین خود را از بیرون از بدنه وزارت ورزش آورد و به تعبیری معاونت در وزارت ورزش را به ""کنترات"" گذاشته است. البته واقعا برخی از معاونین او در جهت خدمت به ورزش تلاش کرده اند ولی در یکی از معاونت های وزارت ورزش کمیته تخریب و ضدیت با برخی از فدراسیون ها از جمله فدراسیون های کشتی،تکواندو و...تشکیل شده است.

حالا در چنین اوضاع و احوالی آوردن چند فرد غیر ورزشی در وزارت ورزش تنها نتیجه ای را که در بر داشته "افسردگی "کارشناسان و کارکنان شریف وزارت ورزش است،کارشناسانی که باید تحت امر و دستورات افراد غیر ورزشی قرار گیرند. مدیریت "رانتی "همه شایستگی های کارکنان وزارت ورزش را نابود کرده است.

کارشناسان و کارکنان وزارت ورزش هرکدامشان می‌توانند با درایت و آگاهی وزارت متبوع خود را اداره کنند. متأسفانه این کارشناسان که سرمایه های گرانقدر و ارزشمند وزارت ورزش هستند محکوم به گرفتن دستورات غیر ورزشی از افرادی هستند که هرکدام در سازمان های خود نه تنها موفق نبوده اند بلکه موجب بدنامی و سرافکندگی سازمان مربوطه‌ شده اند. میهمانان ناخوانده غیر ورزشی که صاحبان خانه ورزش را با تصمیم گیری های غلط و غیر ورزشی مأیوس و افسرده نموده اند.

اکنون اکثر کارکنان و کارشناسان وزارت ورزش دچار افسردگی ناشی از مدیریت رانتی شده اند و از این که شاهد حضور افراد غیر متخصص در رأس امور هستند نه تنها انگیزه ای برای همکاری با آنها ندارند بلکه معتقدند که وزارت ورزش در افسردگی مطلق بسر می‌برد.

دکتر سید حمید سجادی که از افتخارات ملی ورزش ماست، فرصت زیادی برای ""تغییرات ""ندارد و اگر این تغییرات بفوریت و بزودی انجام نشود نام او نه تنها در تاریخ ورزش ايران کمرنگ میشود بلکه دولت های آینده را نیز ترغیب می کند که دیگر هرگز از یک متخصص ورزشی در وزارت ورزش استفاده نکنند.

سجادی باید قاطعانه و شجاعانه تغییرات را از "سایه "آغاز و با تاباندن نور آفتاب در اتاق های غمکده ورزش به سراغ تغییر مسئولیتی بشتابد که ورزش را ویران و کارشناسان عزیز وزارت ورزش را منزوی نموده اند.

در غیر اینصورت رگبار باران و حتی تگرگ همه افتخارات او را در مسیر سیلی قرار خواهد داد که دیگر نامی نه از او و نه از مدال پرافتخارش در تاریخ ورزش ایران باقی نخواهد ماند.

خوش نامی یا بدنامی؟

نویسنده: علی افتخاری کارشناس ورزش