چهارشنبه بیست و نهم فروردین ماه

حیف از سپید رود

سپید رود رشت، این تیم با ریشه وکهنسال فوتبال کشورمان از لیگ یک هم خارج شد و به لیگ دسته دوم سقوط کرد.

در اینجا فقط بحث سقوط تیم سپیدرود به لیگ دسته دوم نیست،بلکه دل هواداران یک شهر به درد امد. روزی که همین تیم به لیگ برتر صعود داشت،یک شهر شب را تا صبح بیدار بود. اکنون آن دلها وان شادی به یاس تبدیل شده و دوستداران فوتبال رشت زانوی غم بغل کرده اند. در فوتبال رشت و در سپیدرود، دلسوزی که درست فکر کند دیده نمی شود. تصمیمات احساسی شرایط این تیم را به مسیری هدایت کرد تا امروز این تیم ریشه دار به دسته دوم سقوط کند. یک تیم دلخوشی شهر باران بود، امااین تیم مانند گوشت قربانی دست به دست شد.یک روز نظر محمدی سکاندار شد.سپس مشخص نشد،چرا نظر محمدی رفت تا دست نشان بیایید.او هم رفت تا به سرعت باد وبرق پاشازاده وارد شود.پاشازاده با همان سرعتی که وارد شد پس از دوهفته تیم را ترک کرد تا جلال چراغپور سرمربی شود. هیچ منطقی وهیچ استدلال محکمی پشت تعویض های پی درپی وجود نداشت. هر مربی تفکر خودرا دیکته می کرد. در این میان بازیکنان نقش کلاف سر در گم را به خود گرفته بودند، زیرا طرح وبرنامه تاکتیکی مربیان ثبات نداشت. بی تدبیری وساده اندیشی ،نهایتا به آنجا ختم شد که می بینیم. سپیدرود می تواند احیا شود و حتی به لیگ برتر باز گردد، به شرط آنکه بحث مدیریت در فوتبال ان شهر ودر باشگاه سپید رود از مسیر سهل انگاری ها خارج شود. باید اهل کار وارد تصمیم گیری ها شوند. نویسنده: اکبر عزیزی