جمعه دهم فروردین ماه

شایعه در شهر...

اخبار ضد و نقیضی که از امور اجرایی و اداری وزارت ورزش به گوش ما می رسدگاهی باور نکردنی است اما اگر بخشی از آنها درست باشد، باز قابل تامل می نماید و نشانه بی برنامگی گسترده در این حیطه است.

شایعه در شهر، اسبقیان که هنوز جوهر حکمش در فدراسیون جانبازان و معلولان خشک نشده به وزارت ورزش بر می گردد، سرپرستان فدراسیون هایی که دوران تصدی آنان به پایان رسیده مصدر مسوولیت های جدیدی می شوند و فدراسیون های پزشکی، ورزشی، شطرنج، دوومیدانی، روستایی عشایری کماکان در انتظار برگزاری انتخابات هستند، آیا مسوولان ورزش هیچ فکر کرده اند که بلاتکلیفی و اداره با سرپرست چه بلایی بر سر ورزش قهرمانی ما می آورد؟ اصلا چرا اسبقیان با آنهمه سابقه وزارت ورزش را رها کرد و به فدراسیون جانبازان و معلولان رفت و چراهای فراوان، همین دیروز و پریروز بود که سارا خادم الشریعه ستاره شطرنج بانوان جهان خواهان برگزاری انتخابات فدراسیون شطرنج شده و گفته است ماه هاست که تمرین جدی ندارد، آیا وظیفه وزیر ورزش نیست که آرامش و اطمینان خاطر را بر فدراسیون های ورزشی حکمفرما سازد؟ حرفهایی برای گفتن دردها  width= به بهانه آغاز مسابقات فوتبال لیگ قهرمانان فرصتی دست داد تا لحظاتی با جواد الله وردی بازیکن پیشین تیم ملی و استقلال و پرسپولیس گپ بزنیم، او که همواره دستی بر قلم دارد، از سر دلتنگی و نا امیدی حرفهایی زد که باید درباره آن فکر کرد. او گفت: در فوتبالی که صدای محمد دادکان و... به جایی نمی رسد، من چه می توانم بگویم که دلالها از کجا آمده اند. سازمان ندارند، با ویلموتس قرارداد آنچنانی می بندند و آن وقت امثال مرا که در جام جهانی بازی کرده است حتی اجازه نمی دهند در تلویزیون کارشناسی کنیم. این روزها در صدا و سیما رسم شده تا بیایی نکته ای را بر شماری یکدفعه نه یک بار بلکه چندین دفعه مجریان وسط حرف شما می آیند تا نتوانی سخن بگویی، آنها خودشان از هر کارشناسی کارشناس تر می نمایند. خب اگر دادکان، من و امثالهم نتوانیم کارشناسی کنیم چه کسی باید نقد کند؟ دیدیم الله وردی بد نمی گوید، واقعا این دردها را باید به کی و کجا گفت؟