جمعه دهم فروردین ماه

واقعیت های شکست استقلال

اینکه تیم استقلال خسته بود وهر سه روز بازی می کرد، حرف درستی نیست. همه یک شرایط را دارند. پاختاکور هم هر سه روز یک بازی انجام می دهد. علاوه بر ان میزان استراحت استقلال با سایرین متفاوت دیده شد و آن به خاطر استراحت در بازی اول بود.

واقعیت این است که نامجو برای استقلال خوب است، اما کامل نیست. در روز دیدار با پاختاکور مشخص شد که نامجو پخته نیست.نیاز به دستیار،مشاوروانالیزور قوی و با تجربه دارد. استقلال مقابل پاختاکور خسته نبود، برنامه وسازمان نداشت. ریسک نامجو به جهت ایجاد جابجایی مهره ها که نسنجیده صورت گرفت جواب نداد.استقلال سر در گم بود. علی کریمی جز ان ضربه کاشته که منجر به گل شد دیگر دیده نشد.اسمعیلی وقایدی به دلیل تغییرات در وظایف دربرابر مردان پاختاکور به بازیکن صفر تبدیل شده بودند. استفاده از دانشگر به جای وریا تفکر صحیحی نبود. دانشگر یک بازیکن ساکن وپر خطاست.او در دفاع کناری نمی تواند مفید واقع شود. پاختاکور هم اکثریت حملات را از جناح او طراحی می کرد، چون دانشگر نه قدرت بازی تهاجمی را دارد و نه در برگشت ها می تواند به خوبی عمل کند.اومکمل خوبی برای خط دفاع به حساب نیامد. در روند حرکتی او توجه به اصل پوشش نقش حلقه گمشده را داشت. قلب دفاع استقلال نه عمق داشت و نه پوشش. چشمی گرچه سالها در این جناح به کار گرفته می شود،اما او یک مدافع امن ومطمین به هزار دلیل نمی تواند باشد.چون پست تخصصی او ایستادن در قلب دفاع نیست و در میدانهای بزرگ جز نفرات اول درپس زدن قرار می گیرد. استقلال به پاختاکور نه به خاطر خستگی باخت،بلکه نه زور آن و نه وزن آن و نه برنامه ای برای شکست آن نداشت. گرچه کم لطفی داور تیم ابی پوش کشورمان را بد جوری ازار داد وداور در این میدان برای استقلال نقش سوهان اعصاب را داشت. نویسنده: اکبر عزیزی