جمعه دهم فروردین ماه
نیم نگاه..

شطرنج شط رنج شد؟!

در شطرنج ایران چه می گذرد که این روزها همه به جان یکدیگر افتاده اند افشاگری و حرف و حدیث ها گرفته تا پخش عکسهای خصوصی فلان قهرمان نشان می دهد که این ورزش فکورانه درگیر برخی بداخلاقی ها شده است که به هیچ وجه در شان رشته ای نیست که از آن به عنوان علم هنر و ورزش یاد می کنند.

در شطرنج ایران چه می گذرد که این روزها همه به جان یکدیگر افتاده اند افشاگری و حرف و حدیث ها گرفته تا پخش عکسهای خصوصی فلان قهرمان نشان می دهد که این ورزش فکورانه درگیر برخی بداخلاقی ها شده است که به هیچ وجه در شان رشته ای نیست که از آن به عنوان علم هنر و ورزش یاد می کنند.

 

دیروز مصاحبه نائب رئیس این فدراسیون را که خواندیم بسیار تعجب کردیم که چگونه عضو رسمی این تشکیلات دست به خودزنی می زند آیا واقعا در شطرنج مافیا وجود دارد؟ اگر چنین است چرا ایشان طی چهار سال اخیر سکوت کرده است؟ بدون تردید خانم شادی پریدر یکی از شخصیتهای قابل احترام و مقبول این ورزش است اما وقتی چنین مسائلی را مطرح می کنند آیا به شطرنج آسیب نمی رسانند؟ آیا خودشان در این چرخه مبری بوده اند؟

 

اکنون کار به جایی رسیده است که مسوول سالن و روابط عمومی کنار گذاشته شده اقدام به بر ملا ساختن مسایل و مواردی می کنند که تا دیروز کلامی در این باره نگفته بودند.

 

تردید نداریم که در چهارسال گذشته یکی از بدترین سالهای اداره فدراسیون شطرنج بود اما وقتی که نقد و نقادی در هر رشته ای جایگاهی نداشته باشد و فدراسیون نشینان آهسته بروند و آهسته بیایند سرانجام یک جایی قضایای حاد سر باز می کند. امروز که با یکی از خبرگان و کارشناسان شطرنج صحبت می کردیم او نیز معتقد بود قدراسیون باید کوچکتر شود. پرداخت مثلا ماهی 100 میلیون تومان حقوق ماهیانه به کارکنان این تشکیلات مقرون به صرف نیست اما از سوی دیگر 60 -70 هزار نفر عضو سیستم جامع شطرنج هستند که با پرداخت ورودی در مسابقات رسمی شرکت می کنند.

 

 اگر بیلان دخل و خرج ها به درستی و به موقع اعلام می شد امروز  دیگر مدعیان بانی حرف و حدیث های جدید نبودند به هر روی به نظر می رسد در این اوضاع آشفته برگزاری انتخابات فدراسیون شطرنج امکانپذیر نخواهد بود اما وزارت ورزش به عنوان متولی کل فدراسیون ها باید مواضع روشن و قاطعانه ای در این زمینه داشته باشد  تا شطرنج از شط و رود خروشان اتفاقات و حوادث به سلامت به ساحل نجات برسد. 


نویسنده: رضا اسماعیلی