جمعه دهم فروردین ماه
شکایت درمانی به سبک برخی فدراسیون های ورزشی!

مرزهای نقد و تحمل پذیری نقد شوندگان

نوشتن، گزارش کردن و نقد  هر مجموعه ای از سوی خبرنگار حوزه مربوطه واکنش های متفاوتی در میان انتقاد شوندگان ایجاد می کند.‌ بسیاری از نقد شوندگان‌، نقد مخالفین را فرصتی بی بدیل می شمارند که طی آن فرد یا افرادی، به رایگان، نقاط ضعف و مشکلات وی و مجموعه تحت مدیریت اش را آشکار می کنند و او فرصت می یابد تا کاستی های مورد اشاره را از میان بردارد.

نوشتن، گزارش کردن و نقد  هر مجموعه ای از سوی خبرنگار حوزه مربوطه واکنش های متفاوتی در میان انتقاد شوندگان ایجاد می کند.‌ بسیاری از نقد شوندگان‌، نقد مخالفین را فرصتی بی بدیل می شمارند که طی آن فرد یا افرادی، به رایگان، نقاط ضعف و مشکلات وی و مجموعه تحت مدیریت اش را آشکار می کنند و او فرصت می یابد تا کاستی های مورد اشاره را از میان بردارد.

متقابلا معدودی  توان شنیدن نظر مخالف را ندارند چه برسد به اینکه عده ای در مقام خبرنگار یا گزارشگر اقدامات این جماعت را به نقد کشیده یا آنان را به ضعف مدیریت نسبت دهند.  بسیاری از مدیران در گذر زمان چنان به مدح و  منقبت زیردستان عادت کرده اند که هیچ کلام مخالفی را بر نمی تابند و نقد هیچ بنی بشری را بر وی نمی بخشند.  فرجام عملکرد و نوع مدیریت این افراد را می توان از همان ابتدا پیش بینی کرد.

 رسم خبرنگاری و نوشتن در باب مسائل گوناگون، اتفاقات روزمره و رویدادهای ریز و درشت چونان گام زدن بر لبه  دیوار باریکی است که هر زمان بیم لغزش در آن وجود دارد. اغلب این لغزش های گفتاری و نوشتاری بر اثر اضطرار و لزوم سرعت عمل صورت می گیرد و گوینده و نویسنده از سر سهو و اهمال چنین لغزش هایی را مرتکب می شوند. درست به همین دلیل و معمولا این سهو و خطاها از سوی کسانی که مورد نقد قرارگرفته اند نادیده انگاشته می شود. این خویشتنداری دو سود مضاعف برای آنان  دارد. نخست اینکه  نقد کننده با پی بردن به اشتباه خویش و اغماض طرف مقابل فرصتی می یابد تا عملکرد خود را مورد بازنگری قرار دهد. دوم، چه بسا رفتارهای توام با شکیبایی و درایت طرفین، فرصتی فراهم می سازد تا نه تنها باب  مصالحه و همدلی بکلی مسدود نشود بلکه در مواقعی منجر به همفکری و تعامل سازنده شود. این شیوه سلوک را طی دوران طولانی حضور در ورزش بسیار دیده و شنیده ایم و ای بسا در سایه چنین سلوک توام با عاقبت اندیشی  میزان اشتباهات به حداقل رسیده و بهبود امور فزونی گرفته است.
این پیش در آمد را آوردیم تا به این نقطه برسیم که برخی روسای فدراسیون های ورزشی با کمترین  انتقاد خبرنگاران و کارشناسان همان رشته ورزشی عنان از کف داده و بی درنگ علیه آنان پرونده سازی می کنند. این فدراسیون ها با تکیه بر منابع مالی و وکلایی که در اختیار دارند مطالب و اظهار ات منتقدین را زیر ذره بین می گذارند تا بالاخره مورد شکایت را پیدا کرده و علیه او اقامه دعوا کنند‌. خبرنگارانی که تقریبا هیچ پشتیبان قانونی ندارند و احتمالا به سبب نا آشنایی با حقوق قضا به راحتی می توان آنان را محکوم کرد. در همین رابطه فدراسیونی را سراغ داریم که چندین پرونده علیه منقدین ریز و درشت خود گشوده و حتی علیه چهره های شاخص همان رشته اقامه دعوی کرده، اقداماتی از این دست کم و بیش در برخی فدراسیون های جریان داشته و دارد که آخرین مورد آن توسط یکی از مدال آورترین فدراسیون ها اتفاق افتاده و خبرنگار و کارشناس مذکور شانس آورده که روز دادگاه یکی از رفقا را با خود برده بوده تا با ارائه وثیقه او را از بازداشت احتمالی نجات دهد در غیر این صورت باید پس از یک عمر دوندگی و تلاش، راهی بازداشتگاه می شد.
 ذکر این مطالب به مفهوم تشویق کارشناسان و خبرنگار به اشاعه اخبار و اطلاعات غیر واقع یا اتهام زنی و هتک حرمت به افراد نیست اما همانطور که ذکر شد برخی مدیران ورزش و مسئولین فدراسیون ها هنر جذب و بهره مندی از نقد های سازنده منقدین را دارند و از همان ابتدا رابطه خود با اصحاب رسانه را بر پایه تعامل توام با احترام تعریف می کنند اما معدودی با نگاه بدبینانه و تقسیم افراد به خودی و غیر خودی از بدو ورود در خانه شیشه ای تحت مدیریت خویش مشغول سنگ پرانی متقابل با منتقدین می شوند.
نتیجه هر دو مسیر مشخص و پایان کار پویندگان هر دو راه مشخص است. همانطور که نقد لجام گسیخته و دور از معیارهای معمول نکوهیده می نماید، واکنش های شتابزده و خشم آگین نقد شونده و کوبیدن بر طبل تخاصم و تقابل نیز خاطره ای ناخوشاینده در اذهان باقی می گذارد.
نویسنده: احمد دباغ