پنجشنبه نهم فروردین ماه
از حرف تا عمل؛

درخت ناامیدی نکارید!

با فروکش کردن التهابات و هیجانات انتخابات و ایجاد فضای مناسب برای تامل و تفکر بیشتر می توان با طرح سوالاتی‌چند ،رئیس جدید را به پاسخگویی دعوت کرد و استراتژی و طراحی او را برای آینده فوتبال بیمار کشور به نظاره نشست؟

با فروکش کردن التهابات و هیجانات انتخابات و ایجاد فضای مناسب برای تامل و تفکر بیشتر می توان با طرح سوالاتی‌چند ،رئیس جدید را به پاسخگویی دعوت کرد و استراتژی و طراحی او را برای آینده فوتبال بیمار کشور به نظاره نشست؟


همگان وقوف  کامل دارند که مدیریت فوتبال کشور در چند سال گذشته دچار بی نظمی و ناهماهنگی جدی شده و از مسیر اصلی خارج شده است.
مهدی تاج و همکارانش در چند سال گذشته و پس از آن حیدر بهاروند در یک سال اخیر تا توانستند  در عقب گرد فوتبال نقش اساسی ایفا کردند.
افتضاحاتی که آقایان در پرونده ویلموتس بر جای گذاشتند هیچگاه از ذهن و فکر علاقه مندان فوتبال پاک نخواهد شد.
نتایج ضعیفی که این مربی پروازی در تیم ملی بر جای گذاشت،فاجعه بار بود و خسارتهای مالی جبران ناپذیری به کشور و مردم تحمیل کرد.
دیروز که روز درختکاری بود یاد آن لحظه ای افتادم که آقایان با فضا سازی وتبلیغات فراوان مربی بلژیکی را به کمپ تیمهای ملی بردند و یک اصله درخت  توسط او کاشتند.
درختی که برای فوتبال میمنت خاصی نداشت و حدود دویست میلیارد تومان هزینه روی دست مردم گذاشت.
حسن روشن از فوتبالیستهای نامی کشور در یکی از مصاحبه ها گفته بود ،آقای عزیزی خادم حدود پنج سال در هیات رئیسه حضور داشته است.باید از ایشان‌پرسید در این سالها ایشان چه نقشی در پیشبرد فوتبال داشته است؟
 اگر قرارداد ویلموتس مساله دار بود و حضور این مربی در تیم ملی از مدیران بالاتر وزارت ورزش به فدراسیون تحمیل شده بود،چرا این قرارداد مورد تایید هیات رئیسه قرار گرفت و عزیزی خادم هم با امضای خود به این قرارداد مهر تایید زد؟
در مرحله بعدی دیون اولیه ویلموتس هم در یک حرکت مذموم از جیب کارگران و بازنشسته ها پرداخت شد.
پرداخت چک از سوی شرکت شستا  وابسته به سازمان تامین اجتماعی از جمله اقداماتی بود که از نبود مدیریت لازم در ورزش کشور حکایت داشت.جالب اینکه شستا برای دریافت مطالبه خود مجبور به شکایت از طریق محاکم حقوقی شد و  حکم توقیف اموال و‌ پلمپ ساختمان فدراسیون فوتبال را هم اخذ کردو...
به هر حال مجموعه این سوالات و ابهامات و عملکردهای غلط، باعث یاس و نا امیدی در میان هواداران و علاقه مندان فوتبال شده است.
اینک همگان انتظار دارند که حرفها و شعارها به عمل مبدل شود.باید مطالبه عمومی را با عملگرایی و برنامه ریزی پاسخ داد.
طراحی جدید برای تدارک تیم ملی و صعود به جام جهانی باید در اولویت قرار گیرد.
حضور عزیزی خادم در فدراسیون در گرو صعود به جام جهانی است.زیرا در صورت حذف تیم ملی و آن هم در مرحله مقدماتی ،دیگر حضور او در ساختمان‌سئول معنا و مفهومی نخواهد داشت.
بنابراین باید با حمایت متخصصان و کارشناسان امور به اصل مهم حمایت و تدارک تیم ملی اندیشید که پاشنه آشیل فدراسیون جدید است.
در مراحل بعدی باید به موضوعات مهمی چون تقویت بنیادهای مالی ، بازاریابی و برند سازی و حق پخش تلویزیونی توجه ویژه داشت.
استفاده از نیروی انسانی مجرب از الزامات  دیگر فوتبال ما است که همواره مورد غفلت قرار گرفته است.
در فوتبال حرفه ای، مباحث دیپلماسی از پروسه های مهمی است که کشورها برای  آن استراتژی و برنامه های مدونی دارند.
متاسفانه ما در این زمینه توفیقی نداشته و از ستارگان‌ فوتبال مان  در این‌عرصه استفاده درستی نبرده ایم.اصولا در رفت وآمد ها با  لابی کردن و هم افزایی با کشورها عملکرد ضعیفی داشته و داریم.
علی دایی ،مهدوی کیا ،علی کریمی و امثالهم در فوتبال دنیا از تشخص و جایگاه رفیعی برخوردار هستند ،اما در داخل با‌ سیاست دفعی آقایان روبرو شده اند.
فوتسال ایران در دنیا شناخته شده است. چهره هایی چون وحید شمسایی و محمد رضا حیدریان در مجامع بین المللی قابل احترام هستند، اما  در داخل کشور به آنها بی توجهی می شود.
در مورد فوتبال ساحلی ،مقوله داوری  و دهها مورد دیگر و نداشتن کرسی های معتبر در فیفا و ای اف سی هم این نقیصه وجود دارد.
علیرضا فغانی در داخل با بی مهری مواجه می شود و ترک وطن می کند.
این‌موضوعاتی که بدان اشاره شد،نیاز به دقت و اعمال مدیریت صحیح دارد.
باید پرسید عزیزی خادم برای دسترسی به این مسائل بنیانی چه تدابیر و استراتژی مدونی دارد؟
برنامه های کوتاه مدت و دراز مدت او چیست؟ 
آیا می توان‌ به وعده ها  دل بست و به آینده با امیدواری نگریست؟
گذشت زمان ، این سوالات و ابهامات را روشن خواهد کرد.
نویسنده: احمد میرزاییان