پنجشنبه سی ام فروردین ماه
حرمت شکنی از علی دایی تا پرویز مظلومی؛

جلوی این ناهنجاری را بگیریم

یک روز در تمرینات پرسپولیس زمان مربیگری علی دایی یک لیدر منتسب به مدیرعامل باشگاه! یقه دایی را گرفت و ناگهان مشتی حواله صورت دایی کرد.

علی دایی متعصب ترین بازیکن پرسپولیس و فوتبال ایران و یکی از پرافتخاترترین ها در عرصه بازی و مربیگری جلو دیدگان خبرنگاران و بازیکنان براحتی حرمتش توسط یک لیدر فروریخت.

برخی در دل خوشحال شدند و اگر چه خنده و خوشحالی خود ا پنهان داشتند اما خیلی راضی بودند!

آن روز اگر دیگران تقبیح می کردند و سیستم باشگاهداری ما طوری بود که این آدمها را از فوتبال و میادین ورزشی محروم می کرد کار به اینجا نمی کشید که یک پیشکسوت و بزرگ استقلال را در ملا عام به باد ناسزا بگیرند.

محمد مایلی کهن مربی سایپا بود که وسط بازی از شدت عصبانیت بابت ناسزایی که از سکوهای آبی به او دادند اشکش در آمد و بعدا مشخص شد که پسرش روی سکوها بوده و قسم خورده دیگر به ورزشگاه نمی آید.

آن روز هم باشگاه استقال و دیگر باشگاهها به حمایت از مایلی کهن برنخواستند در حالیکه فقط توهین به مایلی کهن نبود بلکه به تمام خانواده فوتبال بود.

دو شب پیش هنگام بازگشت استقلال از دوبی بعد از شکست از الهلال یک نفر که مشخص بود اجیر شده از جایی است راحت و در حالی که از شاهکار خود!  فیلمبرداری هم می کرد بدترین ناسزاها را نصیب پرویز مظلومی کرد.

به چه جرمی  نمی دانیم ؟! ولی مظلومی گناهش چیست که باید این ناسزاها را بشنود.

از این نمونه ها و حرمت شکنی ها زیاد داریم و همه هم هدایت شده است و این نیست که بگویم یک هوادار عصبانی آمده یک چیزی گفته و رفته است.

اول اینکه باید نهادهای مسئول با این جریان برخورد کنند و اجازه ندهند به همین راحتی یک عده مواجب بگیر برای امیال دیگران به مربیام و مدیران و سرمایه های قوتبال توهین کند.

اگر با دونفر برخورد شود حساب کار دست بقیه می آید مشروط برآنکه آمران این بدعت نامیمون را هم معرفی و برخورد کنند.

در همین حال تمام خانواده فوتبال باید این اعمال را تقبیح کنند چون فردا ممکن است برای هرکدام از ایشان تکرار شود.

رسانه ها هم با ریشه یابی علل بروز این اتفاقات غلط به فرهنگ سازی بپردازند و نروند با این هنجار شکنان مصاحبه کنند!

از این افراد معلوم الحال قهرمان نسازیم چون این بدعت نامیمون همچنان حرمت ها و بزرگان ما را نشانه رفته است.

نویسنده: سیدرضا فیض آبادی