عادت بد در فوتبال ما تمامی ندارد و گویی همه چیز بکام تیمهای اسمی است .این نقطه تاریک سالهاست که پابرجاست و در این راستا باشگاههای سازنده محلی از اعراب ندارند.
وضعیت بگونه ای پیش می رود که فقط تیمهای پرطرفدار خوش بحالشان می شود و خرد و کلان برایشان هورا می کشند .
بطور قطع اگر این فرهنگ نادرست در فوتبال ما غالب نبود، ریشه تیمهایی چون بانکملی، راه آهن، هما، آرارات، تهرانجوان، برق، پاس و... خشکیده نمی شد.
نکته جالب توجه اینجاست که تمامی تیمهای یاد شده دارای ورزشگاه اختصاصی هستند ولی به سبب بی مهری و همچنین مشکلات بودجه، کشتی آنها به ساحل نرسید .
آیتم نگران کننده دیگر در این زمینه، نامهربانی به موسپیدان و معلمان نام آشنای این دسته از تیمهای سازنده است. زیرا از دانش و تجربه رفیع آنان بهره بایسته گرفته نمیشود.
انگار فوتبال ما به چند تیم خاص و پرطرفدار تعلق دارد و مابقی باید بروند و کشکشان را بسابند!
با این اوصاف، مثل روز روشن است که سازندگی رفته رفته به محاق می رود و «نتیجه گرایی» کعبه آمال باشگاهها خواهد بود .
بیدلیل نیست که بازیکنان پا به سن گذاشته همچنان در لیگ برتر جولان می دهند و جوانگرایی عملا مفهوم خود را از دست می دهد.
مخلص کلام اینکه، جای تیمهای سازنده در لیگ برتر کاملا محسوس است و اگر تمام هم و غم ما فقط صرف چند تیم متمول شود دیری نخواهد پایید که سازندگی از سیمای باشگاههای ما محو خواهد شد.
نویسنده: رضا میرزاییان