شاید امپراتوریهای جدید فوتبال اینگونه است، از میان ویرانههای قدیمی، با چشماندازهای تازه و خون تازه، برتریی که هر چه میگذرد، منطق خاص خود را ایجاد میکند، تا زمانی که شروع به اجتنابناپذیری میکند.
اسپانیا سخت ترین راه ممکن را برای رسیدن به برلین طی کرده است، ایتالیا، کرواسی، آلمان و حالا فرانسه را فتح کرده است: طولانی ترین برد پیاپی آنها از سال 2010، اولین فینال از سال 2012، و شاید قوی ترین نشانه ای باشد که نشان می دهد این تیمی است که ارزش یادآوری را دارد.
در واقع، معرفی اسپانیا به عنوان فینالیستهای شایسته آنها با تمجید و تمجیدهای ضعیف همراه است. باید گفت به نوعی آنها این تورنمنت را ساخته اند، شاید بتوان گفت حتی آن را نجات داده اند؛ نشان داده اند که در میان انبوهی از بلوک های کم و حملات خسته و نادرست، می توان فوتبال را نمایش داد. بانوان اسپانیا قبلاً قهرمان جهان شدهاند و در روز یکشنبه مردان فرصتی برای تکرار از مدل آنها دارند: کمی کاردستی، کمی پیوند و فقط سحرآمیز عملکردند.
شبی بود که لمینه یامال 16 ساله به جوانترین گلزن تاریخ این مسابقات تبدیل شد، پیروزی نه فقط برای استعداد شگرف خود، بلکه برای سیستمی که او را تولید می کند، او را پرورش می دهد و او را به یک قهرمانی بزرگ می اندازد.
نیمه نهایی و به او اعتماد می کند که در یک صاعقه 25 یاردی ضربه بزند. دنی اولمو برنده را در 25 دقیقه اضافه کرد، اما با وجود همه شور و نشاط آنها برای آینده، عزم و شخصیت نیز اینجا وجود داشت. فرانسه به سادگی انسجام یافته، محو شده بود.
انگولو کانته، اولیویه ژیرو بازنشسته، آنتوان گریزمان، آدرین رابیو، با این وجود شاید حتی خود دشان. هیچ رسوایی بزرگ یا تسلیم مفتضحانه ای برای باخت وجود نداشت. بعضی چیز ها فقط تموم می شود، فرانسه تیمی با استعداد فراوان، اما به انرژی جدید نیاز دارد، ایده ای متحد کننده که فراتر از محکم نگه داشتن آن و دادن آن به کیلیان است. ایمانی که بر روی یامین لمال سرمایه گذاری شده است را با سرنوشت وارن زائر امری، هافبک 18 ساله درخشان، که دشان او را شایسته یک دقیقه هم نمی دانست، مقایسه کنید.
و شاید آیندگان فراموش کنند که فرانسه چقدر بد بازی را شروع کرد، با یک گل زودهنگام برای راندال کولو موانی و یک کارت زرد در دقیقه 14 برای ژسوس ناواس، مدافع راست 38 ساله اسپانیایی، رقم خورد.
شما باید 76 دقیقه مقابل امباپه بازی کنید. پس این پرسش مطرح است که چگونه اسپانیا آن را تغییر داد؟ آن پنج دقیقه پرشور نیمه اول به مدت طولانی به پایان خواهد رسید و با این حال شاید تنها نتیجه واقعی که ارزش برداشت دارد، نه از نظر تاکتیک، بلکه ذهنیت است.
این البته تابعی از یک اعتقاد است و تیم لوئیس د لا فوئنته این را به وفور دارد. اما این نیز تابعی از خودباوری است، یک سیستم کاملاً حفاری شده که در آن همه مشاغل دیگران را می دانند. بدون رابین لو نورماند در دفاع، مشکلی وجود ندارد؛ ناچو به سادگی وارد زمین می شود و شبی وحشتناک را پشت سر می گذارد.
لمینه یامال و نیکو ویلیامز با تمام سرعت و قدرتشان حرکت کردند. در واقع هر دو گل زمانی به ثمر رسیدند که آنها به مرکز رفتند و مدافع کناری خود را با یک معضل کوتاه مواجه کردند، زمین را باریک کردند و سردرگمی ایجاد کردند. کولو موانی با گلزنی امباپه دروازه را باز کرد. همانطور که میم معروف تقریباً می گوید: با آمبولانس تماس بگیرید. اما نه برای اسپانیا!
شاید فرانسه فکر میکرد که میتواند به سادگی اوضاع را مدیریت کند. عقب بنشینید، آن را پاس دهید، شاید در وقت استراحت ضربه بزنید. و در مقابل اکثر تیم ها، این احتمالاً کارساز خواهد بود. در مقابل، اسپانیا از چالش برچیدن شما لذت می برد. اول اولمو، به آلوارو موراتا، برگشت به لمینه یامال، و ناگهان توپ به گوشه بالا رفت: یک گل صراحتاً مضحک و لحظه ای که به نظر می رسید کمی بر او غلبه کند، یادآوری این که این هنوز فقط یک کودک با احساسات کودکانه است.
ناگهان، فرانسه با ایجاد یک برنامه بازی برای اجازه دادن به اسپانیا در اختیار داشتن توپ، تصمیم گرفت واقعاً آن را میخواهد. نیمه وقت آمد و رفت و در حالی که علائم بیرونی کمی از وحشت وجود داشت، اتفاق زیادی برای آنها نمی افتاد. اسپانیا هنوز به طور متناوب در حال ایجاد فرصت های مخصوص به خود بود: مایک میگنان مجبور شد 45 یارد از دروازه خود فاصله بگیرد تا با ویلیامز بخار گیر مقابله کند. فرانسه از سر دایوت اوپامکانو، پای راست تئو هرناندز نزدیک شد، امباپه از سمت راست وارد دروازه شد.
اما با وجود اینکه فرانسه روی خطرات این شب و این تورنمنت فشار آورد و فشار آورد، آنها می توانند شاکی باشند. اینکه امپراتوری قدیمی متورم و منحط و بی شادی است. دنیای جدیدی در راه است.
گزارش: هستی رفیعی