لبنان را بردیم تا همچنان روی نوار پیروزی حرکت داشته باشیم. تیمی را بردیم گه گرچه شکار سه امتیاز آن بسیار شیرین بود،اما از زاویه مسائل فنی وتاکتیکی به معنای واقعی کلمه تیم نبود.
آوازه و قدرت لبنان بی جهت تو بوق وکرنا شده بود. در غالب مجموعه تیمی به دور از استاندارها دیده شد.هرکس برای خودش بازی می کرد واز این لحاظ هرگز در قامت یک حرکت تاکتیکی نتوانست به دروازه ما نزدیک شود.با این حال برای شکست این تیم نا توان وبی برنامه جان به لب شدیم تا پیروزی در ثانیه های پایانی رقم بخورد.
در عوض ما هم کمتر از لبنان نبودیم. مالکیت ۷۰درصدی توپ و زمین را در اختیار داشتیم.
در حقیقت فاقد تاکتیک لازم بودیم ومشخص نیست که این مشکل از سوی بازیکنان تاکتیک ناپذیر است یا از کادرفنی که هنوز به معنای تاکتیک تیمی نزدیک نشده است.
درقیاس فنی برابر لبنان فقط برتری عددی در ثبت به ثمر رسیدن گل را داشتیم. آن هم زمانی حاصل شد که لبنان به لحاظ قدرت بدنی با قفل شدن عضله ها و کمبود نفس مواجه شد. گرفتگی عضله ها و نقش برزمین شدن بازیکنان لبنان یکی پس از دیگری بیانگر آن بود که لبنان رمق مقابله را از دست داده و منتظر شنیدن سوت پایان بازی است. در این حالت مغز فرمان نبرده و چیزی به عنوان تمرکز دیده نخواهد شد.دقیقا درهمین حالت گل اول ایران رقم خورد.مدافع لبنان در مقابل دروازه خودی توان و جان دفع توپ را نداشت و ضربه اش در چند متری به آزمون واگذار کرد. سردار هم بهترین کار را صورت داد تا تیم ما به بازی برگردد. لبنان با دریافت گل تساوی عملا تمام شده دیده شد. زمینه برای گل های بعدی فراهم شد. گرچه زمان به اندازه کافی وجود نداشت، اما برای گل دوم وراهیابی به پیروزی وقت وجود داشت تا در روزی که تیم ما از زاویه تاکتیکی فراتر از لبنان نبود، به سه امتیاز بازی چنگ بیندا زد. قطعا این وضعیت نمی تواند برای فوتبال ما که خود را قدرت بزرگ آسیا می داند خوشایند باشد. برای بزرگی و قدرت اول بودن باید کلیه ابزارهای لازم را در اختیار داشت که مهمترین ان که اصل تلقی می شود مجهز بودن به تاکتیک های مدرن روز جهان است که تیم ملی ما در این مرحله کا ملا از آن فاصله داشته است.
نویسنده: اکبر عزیزی