استقلال و پرسپوليس طي ٤٠ سال گذشته مدل هاي متفاوتي را در راهبري خود تجربه كرده اند.
آخرين مدل كه شايد بهترين مدل محسوب مي شد، واگذاري به بخش خصوصي بود كه اگر باتجربه موفقي در كشور همراه بود، قطعا بهترين و مناسبت ترين راهكار مي تواند تلقي شود.
گرچه سرخابي ها براي تجربه ي اين مدل فاقد ساز وكار لازم هستند و حذف آنها از آسيا نيز به خاطر فقدان همين مقدمات بود .
از آنجا كه بحث عرضه سهام آنها همچنان مورد بحث است، وزارت تعاون نيز وارد گود شده است.
وزارتی كه در استقلال ناموفق بود(!) اكنون به شهادت معاونت تعاون اين وزارتخانه بحث اداره سرخابي ها بصورت تعاوني را پيش كشيده و مدعي شده مطالعاتي هم در اين زمينه انجام شده است و مناسب ترين راهكار به شمار مي آيد!
معاون تعاون وزارت تعاون در اثبات ادعاي خود به نحوه رئال مادريد به صورت تعاوني هم اشاره كرده و تصريح کرده كه در سهام تعاوني علاوه بر مردم ، پيشكسوتان نيز سهيم خواهند بود!
بدون اینکه بپرسیم وزارت تعاون كه قادر به انجام مديريت در استقلال نبود، امروز با كدام ادله و تجربه قادر است مشكل مالكيت و نحوه اداره سرخابي ها را حل كند؟
آيا مدل مفهومي دارد؟ از كدام تجربه باشگاهداري برخودار است؟ باشگاهدار ي با كدام مولفه تعاوني همتراز است؟ آيا باشگاهداري فرشبافي و شالي کاری است؟ معاونت تعاون وزارت تعاون كه مدعي است با جمعي از خرد رزان و انديشمندان دانشگاهي مطالعاتي در اين زمينه صورت داده و اكنون بدستور رياست محترم جمهوري مكلف به بررسي شده اند! آيا قادراست best practices را كه وزارت ورزش رامتقاعد به تعاوني سازي سرخابي ها كرده ارائه کنند؟
بعد هم در مدل اداره رئال مادريد، پيشكسوتان اين باشگاه چقدر سهم يا نقش دارند كه معاون وزارت كار رفاه و تعاون از سهم پيشكسوتان در تعاوني سازي سرخابي ها سخن رانده است؟
و جان كلام اينكه ، تغيير نگرش به جاي عرضه سهام ازسازمان خصوصي سازي به مدل تعاوني ريشه در كدام رايزني ها دارد؟
نكند باز برخي پيشكسوتان كه مالكيت اين تيم ها را ارثيه پدري برمي شمارند در اين تغيير نگرش اثرگذار باشند؟
نویسنده: مجيد سعيدی