پنجشنبه نهم فروردین ماه

سرخ آبی ها؛ از بوقچی های عاشق تا لیدرنماهای باجگیر

برای شکست ها همواره بهانه های مختلف آورده می شود. قبل از انقلاب اسلامی شاهین و سپس پرسپولیس معتقد بودند که سازمان تربیت بدنی عامل شکست های آنهاست و باعث قهرمانی تاج می شود.

درست مثل این روز ها که استقلال شکست و ناکامی در قهرمانی لیگ را جانبداری وزارت ورزش از پرسپولیس می داند ولی در هنگام پیروزی هایش سکوت اختیار میکند.این ادعاها بهانه‌هایی است برای توجیه شکست ها. در سال ۱۳۳۷ دو تیم تاج و شاهین در فینال جام باشگاه‌های تهران رودرروی هم قرار گرفتند، بازی اول با نتیجه یک بر یک مساوی شد، در بازی تکراری تیم تاج ۳ بر ۲ جلو بود که داور به دلیل تاریکی هوا بازی را نیمه‌کاره متوقف کرد. بازیکنان تیم تاج تصمیم داور را قبول نکردند و خود را قهرمان می دانستند در این میان با استفاده از تاریکی اطراف پیست، شخصی جام باشگاه‌های تهران را از روی میز جوایز دزدید و این نخستین جامی بود که در تاریخ ماقبل و مابعد FIFA به سرقت رفته است. جار و جنجال‌های طرفداران تیم بزرگ و مردمی شاهین و هیاهو و درگیری طرفداران تیم تاج، فدراسیون وقت را بر آن داشت تا از FIFA کسب نظر کند. فیفا رای به تکرار مجدد بازی فینال داد تا قهرمان باشگاه های تهران با انجام بازی مشخص شود. در بازی تکراری شاهین دو بر صفر بازی را برد و قهرمان آن سال جام باشگاه های تهران شد. فردای قهرمانی شاهین هرگز از طرفداری سازمان تربیت‌بدنی از تاج سخن به میان نیامد و این ادعا فقط در شکست ها تکرار می شد. این روز ها هم دقیقا تاریخ تکرار می شود. استقلال ناکامی هایش را به حساب وزیر و پیروزی هایش را به حساب خود می داند. تیم استقلال نقش وزیر در شطرنج را با نقش وزیر در فوتبال اشتباه گرفته است. در شطرنج وزیر قویترین مهره بازی است که می تواند نامحدود و به شکل افقی، عمودی و قُطری حرکت کند ولی در فوتبال وزیر هرگز قادر نیست از ۴۰ متری دروازه استقلال را محافظت کند تا فرو نریزد. سرخ آبی ها؛ از پرویز خسروانی تا مسعود سلطانی فر آن روز های داغ تابستانی در استادیوم امجدیه وقتی محمدبوقی و سهراب بوقی خالصانه و عاشقانه بوقچی هواداران تیم های تاج و پرسپولیس بودند، صداقت از چهره ها و نفس های گرم آنان، بر جماعت فوتبال دوست ما هویدا بود. محمد بوقی با بوق معروفش به آرژانتین رفت تا تیم ملی را تشویق کند و خاطره ی نوستالژیک بر جای گذاشت، سهراب بوقی نیز در فینال بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ تهران بین ایران و اسرائیل با تمام توان و قدرت در بوقش دمید تا ایران اسرائیل را با نتیجه یک بر صفر شکست دهد. در آن روز، “سگی” با یک چشم بسته به علامت “موشه‌دایان” نخست وزیر وقت اسرائیل به امجدیه آوردند تا در استادیوم جنایات آن مرد تبهکار را به جهانیان یادآور شوند. برای بوق های محمد و سهراب هرگز کسی پولی پرداخت نکرد و فقط عشق بود و علاقه به تیم های سرخ آبی و تیم ملی ایران. اما از آن روزی که بوقچی ها را لیدر نامیدند فوتبال ما بر روی سکوها به بیراهه رفت و فساد گریبانگیرش شد. بوقچی های باشرف تاج و پرسپولیس هرگز فحاشی نکردند، پول نگرفتند تا علیه کسی شعار دهند و بوقشان را به هیچکس نفروختند و شرافتمندانه مشوق تیم های خود بودند. لیدر نماهای یاغی باج می گیرند و به نفع باج دهندگان شعار ها را هدایت میکنند، دستگاه های نظارتی باید با جدیت با لیدرهای هتاک و لیدرنماهای باج گیر برخورد کنند. هنگامی که پرویز خسروانی موسس باشگاه تاج بعنوان رئیس سازمان تربیت بدنی انتخاب شد آن روزها هرگاه پرسپولیس در مقابل تیم تاج شکست میخورد، نوک حملات به سمت خسروانی سرازیر میشد و عامل باخت پرسپولیس را رئیس سازمان تربیت بدنی می دانستند. خسروانی را حتی عامل انحلال شاهین می دانند درحالی که اخیرا حسین علی کلانی پیشکسوت شاخص پرسپولیس اعلام داشتند که در این کار خسروانی نقشی نداشته و حتی به شاهین کمک هم کرده است. یکی دوسالی بود که جلوی درب های باشگاه استقلال و وزارت ورزش تعداد ۵۰ تماشاگر به تحریک فردی، تجمع می کردند و با شعارهای مختلف راه را برای ورود آن فرد به جمع هیئت مدیره هموار می کردند، آن فرد برای “فتح” کرسی مدیرعاملی، لیدرهایی را برای این کار بکار گمارده بود. سال های پیش این فرد “شکار” بزرگی در استقلال زده بود و در رویای “تکرار” شکاری دیگر، تماشاگران را بر روی سکوها علیه مسئولین ورزشی و استقلال تحریک میکرد. فردی که در توهم رویای مدیرعاملی در سوئیس و گرجستان بود سرانجام در یک اقدام هوشمندانه‌ی وزارت ورزش وارد هیئت مدیره شد. اما وقتی آمد و دید که اوضاع استقلال بگونه‌ای است که نمی‌تواند “شکاری” دیگر بزند، فرار را بر قرار ترجیح داد و این همه “هیاهوی” دوساله، تحریک لیدرها و تماشاگران و شعارهای مختلف برایش نه نانی به ارمغان آورد و نه نامی. خلاصه تا دیروز میگفتند تیمسار خسروانی رئیس سازمان تربیت بدنی عامل شکست پرسپولیس است و امروز میگویند سلطانی فر باعث باخت های استقلال. این استدلال در تاریخ ورزش همواره بوده و بعدها نیز خواهد بود، نمونه ی خارجی هم داشته است، روزی خبرنگاری از مارگارت تاچر سوال کرد که می گویند عامل و باعث قهرمانی منچستریونایتد شما هستید، نخست‌وزیر انگلیس پاسخ داد که من نه برای این تیم گل زده ام و نه از دروازه آنان دفاع کرده ام. تاچر گفت من فقط با هولیگانیسم (اوباشگری) در فوتبال مخالفم. در برزیل نیز وقتی پله اسطوره جهانی فوتبال وزیر ورزش شد اورا هم متهم میکردند که در پیروزی تیم سابقش سانتوس نقش بسزایی داشته است. به هرحال همواره در شکست های فوتبالی بدنبال عامل بیرونی هستند، یا داور را مقصر می شناسند، یا زمین را ناهموار میدانند و یا مسئولان ورزش را مقصر می نامند.