رفتار گری لینکر این واقعیت را آشکار می کند که تصویر بی بی سی مبهم و همیشه دروغ بوده است.
برای تقریباً 50 سال، MI5 عواملی را در بیبیسی تعبیه کرده بود که نامزدهای شغلی را بررسی میکردند و این کار با هدف خاصی که از بین بردن کارمندان احتمالی چپگرا بود انجام می شد. این فرآیند به عنوان "درخت کریسمس" شناخته میشود، پس از نماد محتاطانه روی پرونده پرسنلی که به مدیران توصیه میکرد که یک فرد خاص در لیست سیاه قرار گیرد. این عمل تا دهه 80 ادامه یافت و تا اینکه در سال 1985 افشاگری Observer در همه سطوح رد شد.
شاید این کمی با تصویر گرم و مبهم بیبیسی که در طول نسلها برای ما به ارث رسیده است، تنش کند. این گنجینه ملی دوستداشتنی که از مأموریت بنیانگذارش لرد ریث مطلع شده است، درواقع کندویی زمزمهای از سرگرمیهای خانوادگی و بناهای هنری و آهنگ گزارش ورزشی و گوریلهای نوازشگر دیوید آتنبرو بود، مکانی که بهترینهای رخداد های اجتماعی را بیان میکرد، یک بی بی سی عاشقانه که فقط در تخیل وجود داشته است.
برای مثال خود ریث را در نظر بگیرید: مردی که مترادف با خیرخواهی نجیب پخش خدمات عمومی شده است. ریث یک هوادار فاشیست بود. او با تحسین آشکار از ظهور موسولینی در ایتالیا صحبت کرد.
در روزهای اخیر صحبتهای زیادی در مورد استقلال و آزادی بیان شده است، در مورد اینکه لزوماً با آنچه لینهکر میگوید موافق نیستم، اما وی از حق خود برای گفتن آن دفاع میکند، که بیشتر آنها بر اساس مغالطهای است که بیبیسی تا به حال از آن استفاده کرده است. فضای واقعا بی طرفانه و با تأمل، از سازمانی که وجود خود را مدیون رضایت صاحبان قدرت است، چه انتظاری داشتیم؟ 17 مرد سفید پوستی که به عنوان مدیرکل آن خدمت کرده اند، 12 نفر از آنها تحصیلات خصوصی، 11 نفر از آنها فارغ التحصیل آکسبریج و هشت نفر از آنها پرسنل سابق نظامی بوده اند؟
شاید همان دنیایی که در دهه 70 کنی اورت را به خاطر شوخی با همسر یکی از وزیران دولت محافظه کار اخراج کرد و تونی بلکبرن را به دلیل جدیت در مورد کارگران معدن اعتصاب سرزنش کرد. شاید همان دنیایی که در آن سرویس های امنیتی تصمیم می گیرند چه کسی بولتن های خبری شما را بنویسد. شاید همان دنیایی که در آن اندرو نیل میتواند در حالی که رئیس یک مجله جناح راست است، پوشش سیاسی را لنگر بگذارد، در حالی که مجری یک برنامه برجسته فوتبال را میتوان به دلیل انتقاد از سیاست دولت دست راستی تعلیق کرد.
دههها واهی بیطرفی بیبیسی را محدود کرده و در عین حال دشمنانش را تقویت کرده است. اگر آخرین موضع لاینکر به چیزی دست یافته باشد، این است که آن را به عنوان داستان محافظه کارانه ای که همیشه بوده، افشا کند. چرا بی طرف باشید وقتی می توانید حق با شما باشد؟ چرا تظاهر می کنیم که ظلم و همدلی استدلال های مساوی هستند که ارزش برابری دارند؟ شاید برای افشای حقیقت وحشیانه سیاست نیاز به چند فوتبالیست سابق بود: در میدان نبرد قدرت، تنها چیزی که واقعاً اهمیت دارد برنده شدن است.
برگردان: عباس اسماعیلی