جمعه هفتم اردیبهشت ماه
حرفی برای گفتن

تمرکز تیم ملی را برهم نزنیم

بهروز عطایی سرمربی تیم ملی والیبال بعد از سال ها از زادگاهش جدا شد.

علیرغم اصرار مدیران باشگاه لبنیات هراز وی ترجیح داد که راهی فولاد سیرجان ایرانیان شود.

وقتی که از ورزش حرفه ای صحبت می کنیم همانگونه که ورزشکاران به خود حق می دهند ساک به دست از این باشگاه به آن باشگاه بروند مربیان هم می توانند به فکر آینده خود باشند.

بهروز عطایی اما در مسیر دشوار مربیگری تیم ملی و سنگینی طبقات راهیابی به المپیک قدری باید از فضای مجازی دور شود. پاسخ دادن و تنه زدن به برخی مدعیان و حتی مخالفان جز اینکه انرژی لازمه را از وی بگیرند و تمرکزش را برهم بزند عایدی دیگری در پی نخواهد داشت.

سرمربی تیم ملی در مواجه با نمایندگان رسانه ها به چند نکته بارز اشاره کرد از جمله اینگه 10 سال تیم ملی ساکن بود و او باید تاوان جوانگرایی را بدهد.

از نگاه ما تیم ملی یعنی استفاده از جوان و باتجربه و درنهایت شایسته سالاری، اما اگر از جوانان می گوییم باید بازیکنان باشند که ارزش ریسک کردن را داشته باشند پس لطفا چند مورد غیر موکد را از اردو های تیم ملی دور سازیم.

سید و سوژه های جدید

بدون تردید ما با بازگشت سیدموسوی در تیم ملی موافق هستیم چرا که با آسیب  دیده گی علی اصغر مجرد تیم ملی در قطر سرعتی کمی تا قسمتی لنگ می زند و جوان ها هم به تجربیات ستاره پیشین مدافعان جهان نیاز دارند.

او می تواند الگوی آموزشی و انگیزشی ایده آلی برای جوانان باشد.

سید در گفت و گو با خبرنگاران یکی دو سوژه قابل تاکید را بر سر زبان ها انداخته است: اینکه والیبال دیگر برای مردم ما اهمیت ندارد و این واقعیتی است که ملموس می نماید و نیازی به تکذیب ندارد ولی پاسخ طعنه آمیز به پرسش یکی از خبرنگاران که چرا از نظر جسمانی ضعیف شده مبنی بر اینکه شاید معتاد شده ام حکایت از همان دلخوری های قدیمی سید، سعید و شهرام به برخی خبرنگاران دارد که بهتر است ادامه پیدا نکند و گذشت زمان سره را از ناسره جدا خواهد ساخت.

آنچه می ماند ریگ های ته جوب است!

نویسنده: جمشید حمیدی