گلزنی در جام جهانی، جام ملتهای آسیا، المپیک و بازیهای آسیایی برای تیم ملی... تنها یک بازیکن در تاریخ فوتبال ایران وجود دارد که چنین رکورد جاودانهای را تا امروز به نام خودش ثبت کرده است: حسن روشن.
احسان محمدی سایت رسمی فدراسیون فوتبال، نسل موسفید فوتبال ایران خیلی بدشانس است که ویدیوهای کمی از آنها به یادگار مانده است. اما اگر کسی دوست دارد مطمئن شود که تحسینها از مروارید فوتبال ایران اغراقآمیز نیست کافی است گل او را به لهستان در المپیک 1976 مونترال نگاه کند.
ایران در سومین دیدارش مقابل تیم قدرتمند آن روزها یعنی لهستان قرار گرفت. دقیقه 79 حسن روشن گلی را با یک کات معرکه توی دروازه حریف نشاند که بعد از گذشت 47 سال هنوز چشمنواز است. آن درجه از ظرافت و مهارت در ضربه زدن به توپ چیزی است که از عهده کمتر بازیکنی برمیآید.
به گزارش پایگاه خبری البرز ورزشی: روزنامهنگار فقید حمیدرضا صدر درباره آن صحنه مینویسد: «حسن روشن دو دقیقه بعد از گل دینا، آن ضربه را نواخت. یکی از زیباترین گل های تاریخ فوتبال ملی ایران را. برابر دفاعی قلدرماب و مقابل یکی از بزرگترین سنگربانان جهان. گلی هنرمندانه. فراموش نشدنی. با ردوبدل شدن توپ بین اسکندریان، قلیچ خانی و خورشیدی پشت محوطه جریمه. رسیدن توپ به ابراهیم قاسمپور. پاس برای روشن. شوت سر ضرب روشن با نوک پا از پشت محوطه جریمه. شوت مینیاتوری محکم با کاتی که تشخیصش محال بود. در قاب دروازه. درون دروازه توماژوفسکی. با میخکوب کردنش. بی حرکت کردنش. تسلیم کردنش. گلی که در خاطره شیفتگان فوتبال ایران ماند. برای همیشه.»
روشن با آن قامت کوتاه و اندام ورزیده، سال 1350 به استقلال تهران پیوست، هفت سال برای آبیها توپ زد، قهرمانیهای متوالی در جام تخت جمشید، جام باشگاههای تهران و کسب عنوان در جام باشگاههای آسیا گوشهای از موفقیتهای او با آبیها پایتخت است. بازیکنی که در لباس تیم ملی هم بازیهای آسیایی 1974 را فتح کرد و هم جام ملتهای 1976 را بالای سر برد. در اولین صعود ایران به جام جهانی آرژانتین 1978 نقشی نمادین داشت و آنجا هم نامش را ماندگار کرد.
رایکوف او را «جرزینهو»ی فوتبال ایران لقب داد. میگفت «فوتبال در رگهای او میجوشد و در ساقهایش جوانه میزند، خون او با فوتبال عجین است و گویی برای فوتبال خلق شده.» اینها واژههایی است که یکی از مربیان به نام در توصیف پسر 168 سانتیمتری فوتبال به کار میبرد. پسری که موقع برگردان زدن، ضربههاش از شلیک از روی نقطه پنالتی دقیق تر بود!
ستاره 10 تیم ملی در جام جهانی آرژانتین با یک مصدومیت دردآور عملاً نتوانست نیمی از آن حسن روشنی باشد که بیهراس بازی میکرد. با این همه اما در دیدار سوم مقابل پرو با یک شوت سرضرب دروازه حریف را گشود. دومین گل تاریخ ایران در جام جهانی بعد از گل ایرج دانایی فر به اسکاتلند. روشن در جام جهانی گل زد اما حتی شادی نکرد، سریع به سراغ توپ رفت تا بازی را شروع کند ... او انگار هیچوقت شادیهایش کامل نمی شد.
روشن در کنار زندگی پر افتخار ورزشی لحظات تراژیکی را هم تجربه کرده است. اتفاقاتی که شاید هیچ بازیکن دیگری با آن روبرو نشده باشد. وقتی تیم ملی ایران برای شرکت در جام ملتهای 1980 به کویت رفت، ملیپوشان درست در کوران مسابقات خبر حمله عراق به ایران را میشنوند. وحشت همه را فرا میگیرد اما روزگار قلب حسن روشن را نشانه گرفته بود خودش میگوید:« برادرم 20 داشت و تازه به خدمت سربازی رفته بود. من با ایران تماس گرفتم؛ می خواستند خبر شهادت برادرم را پنهان کنند و خالهام گفت برادرم تیر خورده است اما چند ساعت بعد تلویزیون کویت اعلام کرد برادر حسن روشن مهاجم تیم ملی فوتبال ایران در مرز مهران به شهادت رسید. من بلافاصله با تهران تماس گرفتم و .... با این خبر شرایط نهتنها من بلکه روحیه کل تیم بهم ریخت و همه ناراحت و متاثر بودند و فقط در اردو گریه میکردند.»
او به ایران برگشت و تیمی که خبر جنگ و شهادت برادر حسن روشن، بازیکنانش را هم انگار زخمی کرده بود در فضایی تلخ به بازیها ادامه داد. این یکی از لحظاتی است که هنوز حسن روشن با یادآوریاش تمام لبخندها و شادیهای بعد از گلاش را فراموش میکند.
مهاجم گریزپای ایران در 25 سالگی از تیم ملی خداحافظی کرد. چه زود؟ چه پر افسوس! به عنوان بازیکن در الاهلی امارات درخشید و بالاخره سال 1367 با لباس استقلال کفشهایش را آویخت. ستارهای که میتوانست بیش از اینها به عنوان بازیکن به فوتبال ایران خدمت کند خیلی کم مورد استفاده قرار گرفت، در سپیدرود رشت، شموشک نوشهر و ماشینسازی تبریز هم مربیگری کرد، به عنوان مدیر آکادمی استقلال، عضو کمیته فنی تیمهای ملی و ... کوشید بخشی از دانش و تجربهاش را به اشتراک بگذارد اما مردی که مدافعان را ذله میکرد تلخیهای زیادی را به خود دید. حتی گاهی به خاطر صراحت لهجه از سوی خردسالانی مورد پرخاش گرفت که حتی نمیتوانند تصور کنند حسن روشن 67 ساله زمانی بزرگ بزرگان فوتبال بود.
ستارهای با لبخند بزرگ که وقتی عکسش روی جلد مجلهها میرفت فروش تضمین بود ... این قصه مهاجمی است که همه را دریبل میزد اما زندگی با او چندان مهربان نبود ... تولدتان مبارک خالق گل مینیاتوری!