پنجشنبه بیستم اردیبهشت ماه
بررسی دلایل شکست در لیگ ملت ها

غرور را به والیبال ایران بازگردانید

لیگ والیبال ملت ها برای هشت تیم پایانی خوش داشت و برای تیم ایران پایانی تلخ.

امید ها داشتیم که تیم جوان شده ایران که دیگر نام های آشنایی چون سعید معروف، امیرغفور، میلاد عبادی پور، عادل غلامی و خیلی از ستارگان حماسه ساز نسل طلایی را با خود نداشت دوباره شور و نشاط را به جامعه ورزش برگرداند.

بعد از چندین سال که سُکان مربیگری تیم ایران در دستان مربیان خارجی بود با قهرمان شدن تیم جوانان ایران، قرعه به نام بهروز عطایی افتاد و او سرمربی تیم ملی والیبال ایران شد. به گفته بسیاری امسال بدترین نتیجه را در مسابقات بین المللی کسب کردیم.

اما به نظر من به دور از جانبداری از شخص یا اشخاصی باید، انتقادهایمان منصفانه باشد و به جای تخریب با یک خرد جمعی دنبال راهکار و حل مشکلات باشیم. در این مدت بحث ها و نظرات زیادی را دیدم و شنیدم.

صحبت از برکناری سرمربی و رئیس فدراسیون بود و اینکه با رفتن آنها شرایط بهتر خواهد شد. فرض را بر این بگذاریم که این خواسته عملی خواهد شد. آیا برنامه یا چاره ای برای آینده در نظر داریم؟ به نظر من با توجه به دید کارشناسان و مردم عزیز که والیبال را خوب می فهمند، به راستی که این تیم نقاط ضعف بسیاری داشت، چه از نظر فنی و چه از نظر روحی.

اگر بخواهیم عمیق تر والیبال ایران را بررسی کنیم، ما در واقع در باد خوشی های یک دوره که با نسل طلایی محقق شد،خوابیده ایم و غافل بودیم از رشد و برنامه ریزی تیم هایی همچون ژاپن که از شکست ها و پیروزی هایشان درس گرفتند و سخت تلاش کردند تا امروزه می بینیم که چون گذشته با برتری مطلق خود را به جمع غول های برتر دنیای والیبال رساندند.

در سال هایی که ما گربه سیاه خیلی از تیم های معروف دنیا شده بودیم، بسیاری از کارشناسان و بزرگان والیبال بارها تکرار کردند که آینده نگر و به فکر جانشینانی شایسته برای این نسل طلایی باشید، اما گوش شنوایی نبود و دل خود را خوش کردیم به مقام هایی که تیم های پایه به دست آوردند.

تیمهایی که بسیاری معتقد بودند که اکثر بازیکنان آن صغر سنی بودند .قهرمان شدیم در رده های مختلف پایه،

اما ماحاصل آن چه بود و چه شد؟ چرا بازیکنان جوان تیم های مطرح دنیا که آنها هم در آن مسابقات حضور داشتند، تبدیل می شوند به ستاره و عصای دست تیم های ملی و باشگاهیشان و بیشتر بازیکنان ما چند صباحی می مانند و می روند.

نکات بسیاری هست که باید با حضور کارشناسان و کمیته مربیان بررسی شود. البته باید کمیته ای باشد از بهترین ها، که به دور از حُب و بُغض و رفیق بازی و منصفانه تشکیل شود.

به طور خلاصه در یک جمع بندی که صرفا دیدگاه شخصی بنده می باشد، ما زمانی باختیم که بخود مغرور شدیم و با کمترین زحمت و با لیگی که از حرفه ای بودن فقط نامش را یدک می کشیم، آوای قهرمانی و مقام آوردن در میادین بین المللی و المپیک سر دادیم.

مسابقات لیگی که برخلاف کشورهای دیگر زودتر به پایان می رسد و بازیکنانی که عضویت تیم ملی را هم

دارند، از فرم ایده آل بدنی دور می شوند و اضافه وزنها و چالاک نبودن بدن ها را به عینه در این دوره از لیگ ملتها دیدیم. بازیکنان ما باید درس چالاکی و در فرم بودن را از بازیکنان ژاپنی بیاموزند. بی انگیزه بودن، شاید از همین آماده نبودن بدن ها به وجود میآید.

در ساعد، توپگیری، سرویس و در خیلی از موارد اشتباهات زیادی داشتیم. البته بچه های تیم ملی و کادر فنی تلاش خودشان را کردند ولی در کوران مسابقات و با یک تایم اوت کوتاه نمی شود ایرادات را بر طرف کرد. متاسفانه بعضی از آکادمی های والیبالی که قارچ گونه و صرفا برای کسب درآمد تشکیل می شوند، خود شاید معضل دیگری باشد که افرادی بدون علم و تجربه و گذراندن دورهای علمی، اصول پایه والیبال را به صورت اشتباه آموزش می دهند و این چرخه ادامه پیدا می کند تا رده های بالاتر.

ما از خیلی جهات شکست خوردیم. از نظر بدنی آماده نبودیم، تاکتیک خاصی نداشتیم. همه این عوامل باعث شدند تا آسیب دیدگی بهترین سرمایه های تیم ملی مان هم مکمل این سناریوی تلخ بشود ودر آخر مردم والیبال دوست ایران غمگین و دلگیر شوند از دست تیمی که سال ها برایش هورا کشیدند و تشویق کردند و با شور و شعف خاصی یکصدا نام ایران را  فریاد می زدند.

نگذارید این مردم دلزده شوند از والیبال که در این روزهای سخت، شاید اندک مرهمی باشد بر زخمهای بی شمارشان. همت کنید و منصفانه انتقاد کنید و راه چاره ای بیندیشید برای والیبال خسته ایران غرور ورزشی را به این مردم و سرزمین بازگردانید.

نویسنده: فرزاد فرهادیان؛ عضو سابق تیم ملی والیبال ایران - هلند