پنجشنبه بیستم اردیبهشت ماه
توهین و بی حرمتی در والیبال

ما را چه می شود؟

این روز ها حتی حرف زدن معمولی هم در والیبال دشوار شده است.

آنقدر در این ورزش مدعی به وجود آمده که بی توجه به فرهنگ غالب در یک ورزش دانشگاهی به خود اجازه می دهد به همه بتازد و کوس رسوایی و ناسزاگویی را در این ورزش به صدا در آورد. واقعا چون دوست دشمن شود به کجا شکایت بریم؟

اما آنچه در پی می آید نمونه بارز نقد منصفانه در والیبال است که توسط یک مربی بین المللی و بازیکن تیم ملی به رشته تحریر درآمده و هرگز به این قضیه که او را نشست فنی یا به قول دوستان شو دعوت نکرده اند معترض نشده است.

در طول عمر ورزش ما فی الواقع احدی از توهین و تحقیر و کم حرمتی سودی نبرده و به بزرگی نرسیده است.

کی و چه زمانی قصد داریم حرفه ای عمل کنیم؟ فقط و فقط به دنبال قرارداد حرفه ای هستیم؟ پس تفکر ملی و دید حرفه ای جایگاهش کجاست؟

از به هم تاختن و مصاحبه علیه یکدیگر و آنفالو کردن و کم مهری مربی وبازیکن و مدیر جز اتلاف انرژی چیزی عاید نمی‌شود.

مربی ملی، بازیکن ملی، مدیر ملی به دیدگاه ملی نیاز دارد،  تا دیدمان را وسیع نکنیم ولاسکو نخواهیم شد،

تا بزرگ نیاندیشیم رزنده نخواهیم شد، تا متین و صبور نباشیم به گربیچ، فيليپ بلین، تیلیه، جان اسپراو، دی جورجی و مارسلو مندز و حتی کولاکوویچ مبدل نخواهیم شد.

اگر به دقت به عملکرد مربیان و بازیکنان بزرگ دنیا بنگریم در می یابیم دلیل بزرگی آنان فقط و فقط علم تمرین و آموزش، تکنیک غنی و بازوان سطبر نبوده، استثنائات را کنار گذاشته و به رفتار و شخصیت ویلفردو لئون، برونو رزنده، ایشیکاوا، لوکارلی، متئو آندرسون، کریستینسن، دچکو، نیمرعبدالعزیر، گروزر و دیگران در داخل زمین یا بیرون از آن بنگرید، به مصاحبه هایشان و نظرشان در مورد همبازیان و مربیان خود توجه نمایید، درخواهید یافت چیزی جز تکریم و احترام و پشتیبانی حاصلش نیست.

به نظر تغییراتی که برای والیبال ما در اوج رشدش پس از حاکمیت حدود یک دهه ای مربیان نامدار جهان پیش آمد باید اتفاق می افتاد، یا حداقل قبول کنیم که باید در مقطعی به مربی ایرانی فرصت داده می‌شد تا مربیان داخلی دریابند که ضعف هایی وجود دارد و شاید به لحاظ آموزش تکنیک و تاکتیک رشد کرده باشند ولی مدیریت تیم، بازیکنان و حفظ آمادگی روانی در بلند مدت نیاز به رشد بیشتر و حرفه ای تر دارد و قطعا مربیان در حال رشد ما در کنار علم و تخصص فنی بایستی حوصله، سعه صدر، بردباری، متانت، گذشت و بزرگ اندیشی را بدان بیافزایند.

نقطه مثبت قضیه هم شاید جانشین مربیان نامدار جهان شدن ریسک بزرگی بود که عطایی مربی ایرانی پذیرفت و قطعا خود ایشان به کاستی ها و سختی‌های کار واقف شد. بیاییم زخم ها و کینه ها را فراموش کرده و با مقصر جلوه ندادن دیگران به فکر والیبال نیمه جان این روزها باشیم.

فدراسیون و متولیانش باید از این ماجرا عبرت گرفته و آزمون و خطا را کنار بگذارند چون والیبال نحیف ما بیش از این تحمل نخواهد داشت!

با جمع آوری نخبگان متخصص و اهل مطالعه و به روز در قالب "اتاق فکر" تغییر را شروع کنیم، از سوی دیگر انتخاب مربیان بزرگ بدون تحقیق به صرف نامشان هم دردی دوا نخواهد کرد.

آلکنو در بهترین شرایط و حضور تمامی نامداران ما و با وجود دستیار مجربی چون توتولو در المپیک ۲۰۲۰ حتی نتوانست به جمع ۸ تیم برسد، به نظر مربیانی در رنج "دال زوتو" هم صاحب انگیزه بالایی برای این کار نیستند.

باید دید کدام مربی متناسب فرهنگ ماست و در کوتاهترین زمان می تواند با عشق و انگیزه به والیبال ما نزدیک شده و هماهنگی و هارمونی مورد نیاز را ایجاد نماید تا در سال آتی با توجه به پتانسیل والیبال ما و فاصله ناچیز امتیازی با تیم های صربستان، هلند، کوبا و ترکیه در رنکینگ با به دست آوردن امتیازات لازم در لیگ ملت ها که دور از دسترس نیست در کسب سهمیه المپیک هت تریک نماییم.

شاید "لورانت تیلیه فرانسوی"و یا "بلنجینی ایتالیایی" و مربیانی با این تفکر بتوانند کشتی ما را به ساحل نزدیک نمایند.

ثانیه ای درنگ جایز نیست !

نویسنده: میرمصطفی شجاعی