پنجشنبه بیستم اردیبهشت ماه

مقصران اصلی ناكامي پرسپوليس پاسخگو باشند!

در اكثر كُتب (مديريت منابع انساني/توسعه منابع انساني) تصريح شده وظيفه مديريت منابع انساني بعنوان شريك استراتژي هر سازماني تبديل كردن منابع فردي و مادي ( بعنوان ورودي) به منافع فردي و سازماني و جامعه (بعنوان خروجي) است.

چرخه آن (انجام فرايند) عبارت است از جذب و استخدام - آموزش و بهسازي - حفظ و نگهداشت و كاربردها !

متاسفانه، در بيشتر سازمان هاي ما در ايران اتفاقي كه مي افتد اولا غير از اين است و درثانی هر فردي بر منصب مديريت قرار مي گيرد به جاي توجه به نقش شريك استراتژيك يا اساسا وظايف سازماني يا رسالت مدير منابع انساني در انتخاب و معرفي افراد شايسته و با مهارت، سعي مي كند همفكران سياسي و جناحي خود را منصوب کند كه البته شايد از جهاتي هم به لحاظ گستردگي دامنه نظارتي و امنيتي و پاسخگويي به مبادي ذي ربط و هم صاحبان سهام يا ذي نفعان تصميم درستي باشد. اما آنچه مغفول مي ماند عدم توجه به سيستم انتصابات و رعايت نكردن نظام شايسته سالاري است.

واقعيت موجود در انتصابات و مغايريت آن با آنچه بعنوان وظيفه مديران منابع انساني در كتب مختلف مورد تاكيد قرار گرفته موجب شد تا روزي اين سوال را از يكي از خبرگان بپرسیم.

پاسخ اين بود؛ اولا مي گويي كتب! بعد، با تعريف حكايت بچه هايي كه يكي پدرش قانون گذار و ديگري مجري قانون بود گفت؛ بگو قانون، مثلا قانون اساسي كجا بدرستي اجرا مي شود كه حالا انتظار داري تعاريف مندرج در كتبHR  رعايت شود؟ دی ثانی، آيا تا بحال از خود پرسيدي آيا آن فردي كه بعنوان نفر اول منصوب شده (!) خودش در راستاي نظام شايسته سالاري منصوب شده كه حالا بخواهد در مورد ساير سطوح مديريتش با نظر كارشناسي ياشريك استراتژيك سازمانش (منابع انساني) عمل كند؟

اين مقدمه بهانه اي است كه بپرسیم؛ چرا از روزي كه پرسپوليس از رقابت هاي آسيايي حذف شده همه انگشت ها به سمت رضا درويش و اخراج او از باشگاه نشانه رفته است؟ چرا كسي نمي پرسد عامل انتصاب رضا درويش چه فرد يا افرادي بودند؟

اگر قرار است مواخذه يا محكمه اي براي انجام قضاوت صورت گيرد و مقصري شناسايي شود. بايد گفت: همه افرادي كه چه درويش را با توصيه منصوب كردند و يا با حمايت بي شائبه اشتباهات او را نادیده گرفته اند! مقصرند و آنها بايد پاسخگو باشند!

اينكه از بعد تعهد مديراني كه داراي صلاحيت حرفه اي نيستند از نظر اخلاقی از قبول مسئوليتي كه توانايي آنرا ندارند بايد امتناع كنند، حرف كاملا درستي است.

اما وقتي مديريت درپرسپوليس جذابيت مادي و معنوي دارد و به گفته يكي از مديران اسبق اين باشگاه، وقتي هنوز سرپرست باشگاه نشده بود نهايتا روزانه كمتر از١٠٠ پيامك يا فالوور داشته اما بعد از سرپرستي بالاي سه ميليون (!) طبيعي است كسب شهرت هر آدم معمولي را ولو مدیرعامل کنونی را وسوسه مي كند.

لذا شایسته است قبل از ايراد گرفتن به درويش، حاميان او را بازخواست كرد كه موجب شدند قطار پرسپوليس بعد از عملكرد بنيادين و موفق تيم مديريتي مرحوم كاشاني از ريل خارج شود و افتخارات يحيي نيز به زير ساخت هاي همان تيم مديريتي مربوط باشد.

ناگفته پيداست مطالب فوق نافي عملكرد ضعيف درويش و يحيي گل محمدي نبوده و نيست.

باشد تا به زودي سهم آنها را در سير نزولي پرسپوليس تشريح نمايیم، به شرطي كه تا آنروز نرفته باشند!

نویسنده: مجيد سعيدي