دوشنبه هفدهم اردیبهشت ماه
بهانه ی یک ملاقات

مجید نامجو مطلق و قراردادی ابدی با اهالی فوتبال

در کوچه پس کوچه های شهر آنقدر به توپ های پلاستیکی ضربه زد تا پیه فوتبال به تنش مالیده شد و در ساق پاهایش ریشه دواند.

جوانه زدن فوتبالش را در زمین های خاکی همه دیده و چهره شدنش را در گود شهرزاد که به اوج نزدیک می شد در باشگاه های بانک ملی و استقلال سبز، سبز شد. در باشگاه استقلال هر روز فوتبالش در حال پوست انداختن بود، وقتی به تیم ملی دعوت شد تلاشش را بیشتر کرد اضطراب در سایه بازیکنان تازه وارد تیم ملی طبیعی بود، زمین ملی مثل باغی پر از میوه بود کجا می شد میان این همه میوه رسیده میوه ایی برسد.

مجید نامجو مطلق در این باغ گل کرد و میوه ایی شیرین شد برای تیم ملی مردی که چندین و چند خاطره را در ذهن اهالی فوتبال کاشت خودش می گوید بهترین بازی باشگاهیش را در برابر بانک ملی انجام داد که زننده سه گل از چهار گل تیمش بود، در بازی با کره جنوبی مثل باد و باران بر پیکره تیم کره می کوبید و همچون رعد و برق وسط زمین را که مرکز ثقل می باشد در اختیار خودش داشت و به پرپای این تیم قدرتمند آسیایی می پیچید و از سر و کول آنها بالا می رفت، این بازی در نهایت با گل مرحوم سیروس قایقران به سود ایران به پایان رسید و در برابر الجزایر و در بازی جام بین قاره ایی در استادیوم آزادی بازی جانانه خود این تیم آفریقایی را مسخ کرد تا خیال کند میان خواب و بیداری در ورزشگاه آزادی پرتاب شده بازیکن افسانه ای ما در برابر الجزایر چشم مسئولان پاری سن ژرمن را گرفت تا با او وارد مذاکره و قرارداد شوند.

اما در بازی برگشت دست به عصا به الجزایر رسید گویا در بازی با پاس تهران، یک مدافع چراغ روشن راهش را فوت کرد تا ما لژیونری در فرانسه نداشته باشیم. مجید نامجو مطلق این طفل مظلوم و محبوب و دوستداشتنی آن روزگار یک قرارداد ابدی با اهالی فوتبال است.

یک قرارداد دلی تا همیشه با ادب و احترام نامش را بر زبان آوردند.

حدود سه ماه پیش دورهمی با نویسندگان البرز ورزشی آقایان جمشید حمیدی، رضا میرزاییان، حبیب رحیمی همچنین مدیر مسئول این رسانه آقای رضا اسماعیلی و فوتبالیست هایی مثل حسن روشن، جمشید امیرخانلو، آتیلا حجازی و دوستان خوب قدیمی همچون محمود امامی، ابوالفضل قدیمی پور و بهزاد میرابریشمی که پر از مهربانی است داشتیم که قرار بود به این اکیپ مجید نامجو مطلق هم اضافه شود که متاسفانه به دلیل بیماری پدر و مادر و در نهایت فوت این دو عزیز نتوانستیم در خدمت ایشان باشیم.

برای پدر و مادر گرامیشان طلب آمرزش می کنیم و امیدواریم که بعد از این اندوه بزرگ شادی و خوشحالی درب خانه مجید خان را بزند.

دیشب آقای نامجو مطلق را در رستوران پیتزا پنتری بعد از مدت ها ملاقات کردیم و این دیدار بهانه ای شد تا چند خطی درباره بازیکن ارزنده فوتبال ایران بنویسیم.

به امید خدا شاید وقتی دیگر یک دورهمی با اهالی سینما و فوتبال در پیتزا پنتری قایم مقام داشته باشیم.

نویسنده: بهمن اسدی