پنجشنبه بیستم اردیبهشت ماه
صد رحمت به سوهان روح 

درد یکی دو تا نیست

رسوب اندیشه های سنتی در لایه های مختلف فوتبال سبب گشته تا همیشه افکارمان بر مدار احساسات بچرخد و منطق گرایی در آن محلی از اعراب نداشته باشد.

شاید بی توجهی به مولفه های فوتبال حرفه ای باعث شده تا بر این نظریه صحه گذاشته شود که ما کماکان آماتور های بالفطره ایم.

اجازه بدهید پیش از آنکه مطلب را باز کنم، به سالها پیش برگردیم و خاطره ای از پیتر ولاپان دبیرکل فقید کنفدراسیون فوتبال آسیا را بیاورم.

باری، به یاد دارم در بازیهای آسیایی 2002 بوسان و در مصاحبه و دیالوگی که با این مقام بلند پایه ای اف سی داشتم، وی از استعداد های کم نظیر در چهار  گوشه ایران به نیکی یاد می‌کرد اما بر این دیدگاه نیز متکی بود که ما با پارامترهای فوتبال حرفه ای فاصله ای عمیق داریم.

در واقع ایشان بر  این ایده استوار بود که صرف بازیکن قابل نمی تواند همیشه برگ برنده باشد و باید پارامترهای روز را باور کرد تا از صفوف مدعیان قاره کهن جدا نشد.

کافیست نگاهی به بازیهای لیگ برتر و لیگ لیگ، فوتبال پایه ای، ساختار فدراسیون، تشکیلات باشگاه‌ها و زیر ساخت ها بیندازیم تا متوجه شویم ازدایره متحول شده فوتبال چقدر دور ماند ه ایم.

اتکا به روز مرگی بدترین شیوه ای که به آن گرفتار شده ایم،  به واقع بیشتر هم و غم مسوولان فدراسيون و مدیران باشگاه‌ها به نتیجه گرایی ختم می‌شود. بدون آنکه به ارتقای فوتبال در ابعاد رفیع تر و فردایی امید آفرین فکر کنند، بدتر همه اینکه انگار ککشان هم نمی گزد.

باید باور کنیم فوتبال امروزی نیاز حیاتی به طیف نوگرا و مدیران نواندیش دارد تا  فوتبال فشل و آنرمال را از مسلخ فعلی نجات دهند.

مساله دیگر اینکه سالهاست به غلط فکر می‌کنیم صعود به جام جهانی یعنی کعبه آمال و دیگر هیچ...؟!

 خرد و کلان بر این باورند که تیم ملی فعلی ما پتانسیل راهیابی به جام جهانی  آتی را دارد که ما نیز به آن مهر تایید می زنیم اما آیا صرف صعود به این رقابتها می تواند بر این همه ناکارایی سرپوش بگذارد؟!

ما با کوهی از مشکلات جورواجور مواجهیم، هنوز فاقد یک استادیوم استاندارد هستیم و زمین مسابقات پر از ایراد است.

برای سیستم  var تره خرد نمی‌کنیم و هنوز برخی از مر بیان ما آداب مصاحبه را نمی دانند و یا از رفتن به محل گفت و گو با رسانه ها امتناع می کنند.

ذبح اخلاق و پرخاشگری به داور و بگومگو در فضای مجازی هم داستان خاص خود را دارد.

فوتبال پایه ای و سازندگی بحال خود رها شده و مدرسه فوتبال هم شده دکان و خالی کردن جیب والدین.

براستی با این اوضاع قمر در عقرب و قوز بالای قوزی که در لایه های فوتبال می بینیم، من و شما دلمان را  به چه چیزی خوش کرده ایم.؟!

آیه یاس نمی‌خوانم ولی بازیهای چشم نواز جام ملت‌های اروپا و امکانات و آداب حرفه ای قاره سرسبز را که چهار چشمی دنبال می کنیم بعضا این تصور در ذهنمان نقش می بندد که گویی آنها در سیاره دیگری زندگی می کنند.

نویسنده: رضا میرزاییان