جمعه هفتم اردیبهشت ماه

دود این اختلافات به چشم کشتی می رود

شاید ذکر رخدادهایی که طی مدت اخیر در هیات کشتی تهران به وقوع پیوست مطلوب طبع نباشد چرا که بیم آن می رود نکته ای در این باب گفته شود که در کشاکش این روزگار هفت رنگ هزار آیین، به جانبداری یک سوی ماجرا تعبیر شود و نگارنده را در مظان قضاوت قرار دهد، با این وصف وظیفه حکم می کند تا بر نکته ای که رییس برکنار شده هیات در آخرین اظهارات خود بر آن پای فشرده تاکید شود که دود این اختلافات نهایتا به چشم کشتی خواهد رفت.

   درک این حقیقت چندان دشوار نیست که گذاشتن مته به خشخاش خصومت و گشودن گره به دندان خشم جای آنکه سرانگشتان تدبیر در کار آید، چاره کار نیست.خوب یا بد، عزیزی متعلق به خانواده کشتی و سال هایی بس طولانی در کسوت قهرمان ملی، رییس هیات و خدمتگزار ورزش آنچه در توان داشته در طبق اخلاص نهاد  و اکنون جایی که می بایست مزد زحمات خود را بگیرد چنین مورد کم لطفی و بی مهری واقع می شود. چگونه است زمانی که در صف اول حامیان رییس کنونی فدراسیون بود و برای کسب کرسی ریاست وی، هر چه در توان داشت به کار گرفت مورد تشویق و تایید بود اما آنگاه که  سر از چنبره اطاعت پیچید به دشمنی و عداوت متهم شد؟ چه بسا او هم در طول دوران خدمت اشتباهاتی داشته، انصاف داشته باشیم کدام مجری و مسئول از خطا و اشتباه مصون بوده که او را مصون از هر خطا و اشتباه بدانیم؟ 

شاید عبدالله عزیزی می پنداشت به واسطه نقش مهمی که در انتخابات فدراسیون کشتی ایفا کرده گزندی متوجه او نخواهد بود، عافل از اینکه رفتار  مدیریتی قبل و بعد از انتخابات رییس فدراسیون با معیارهای مرسوم و متداول قابل سنجش نبوده و نیست. در سایه چنین فضایی احتمال بروز اختلاف بین وی و عبدالله عزیزی گریز ناپذیر می نمود و در نهایت کار به جایی رسید که رییس هیات تهران به یکباره عزل شد تا جای تردید باقی نماند که کشتیبان را سیاستی دیگر آمده است. بر این اتفاقات و اختلافات یک نام بیشتر نمی توان نهاد و آن خودزنی است. اقتدار و عظمت کشتی زمانی نمود پیدا می کند که بزرگان این ورزش تکریم و احترام را سرلوحه کار خود قرار دهند. پیشکسوتان را قدر نهند و زحمتکشان را بر صدر نشانند. اتهام زدن به همدیگر و یار جمع کردن از غیر جامعه گوش شکسته برای شکستن حریف در قاموس کشتی جایی ندارد. اقدامات و مرافعاتی از این دست جز آنکه ورزش اول را در نظر عموم بی مقدار جلوه داده و دود این هیزم تر، چشم ها را بسوزاند  چه حاصلی می تواند داشته باشد؟

این مقدار گفتیم تا یاران موافق و همراهان یکدل به خود آیند و به یک دستمال بی مقدار، قیصریه را به آتش نکشند. امروز اگر قرار باشد عبدالله عزیزی و امثال او را که روزی با رای مجمع مصدر کار شدند به زر ناسره بفروشیم چه اطمینان داریم فردا این غائله بر سر خودمان آوار نشود و به عقوبت گناهی که مرتکب شده ایم به طعن و نکوهش آیندگان گرفتار نیاییم؟

سخن بر سر فرد یا نام و نشان خاص نیست بلکه حرف بر سر منشوری است که قاموس پهلوانی با آن معنا پیدا می کند. باب اول این کهنه کتاب به فتوت و مردانگی اشاره دارد. واژگانی که شوربختانه در گذر ایام رنگ باخته و زنگار گرفته اند. دریغا آنان که باید در کشاکش دهر دست فتاده ای برگیرند به طرفه العینی فتاده ای را پای می زنند و فرو می کشند و کسانی که زمانی زبان به تمجید می گشودند خاموش شده اند. دیگران باید به هوش باشند اگر امروز با فرد سرد و گرم چشیده و قهرمان پیشکسوتی چون عزیزی چنین رفتار می شود چه بسا فردا نوبت آنان فرا خواهد رسید تا به سهولت هر چه تمام برکنار شوند بی آنکه قدرت دفاع و مقاومت پیدا کنند.

نویسنده: کاظم محمدرضایی